از چند سال پیش در ایالت بادن-وورتمبرگ آلمان، بحث های بسیار داغی بر سر پروژهای راه افتاده که قرار است از اشتوتگارت (مرکز ایالت) خط راهآهنی به اولم ببرد تا یکی از سریعترین و اصلی ترین خطوط ارتباطی اروپا را شکل دهد. بر اساس این پروژه، ایستگاه راهآهن فعلی اشتوتگارت که روی زمین است، باید به زیر زمین منتقل شود. به عبارت دیگر، Kopfbahnhof فعلی باید با یک Durchgangbahnhof جایگزین شود. عبارت اولی، مانند ایستگاه انتهایی قطار است که همه قطارها مجبورند به آنجا وارد شوند، بعد برای خروج و ادامه مسیر باید برگردند و شهر را دور بزنند.
در پروژه اشتوتگارت 21 این ایستگاه برچیده شده، به زیر زمین منتقل میشود. قطارها دیگر در یک انتهای ایستگاه نمیایستند بلکه مانند سایر ایستگاههای بین راهی، صرفا مقابل سکو توقف کرده و به راه میافتند. شاید چیزی شبیه به این عکس
این پروژه در واقع سالها پیش برنامه ریزی شده است. اولین بار در سال 1988 مطرح شده، در سال 1994 علنی شده و در سال 2010 آغاز شده و قرار است در سال 2019 به پایان برسد. هزینه نهایی آن 4.1 میلیارد یورو برٱورد شده که توسط DB یا راهآهن آلمان، دولت فدرال، دولت ایالتی وشهر اشتوتگارت تامین میشود.
ارقام و اعداد پروژه جالب هستند. 57 کیلومتر خط آهن، 30کیلومتر برای قطار سریعالسیر، 33کیلومتر از مسیر از درون 16 تونل و روی 18 پل، و چهار ایستگاه جدید.
قسمت عمده پروژه، درون اشتوتگارت اتفاق میافتد. جایی که باید از دل شهر، 8 تونل رد شود و به سمت دیگر آن برود، تا قطارها مجبور نباشند تپههای اطراف شهر را مدام دور بزنند تا به اشتوتگارت واقع در دره برسند. به این ترتیب، قطارها وارد میشوند و از زیر شهر رد شده و به سمت فرودگاه و نمایشگاه و سپس شهر اولم میروند.
داستان درگیریها بر سر این پروژه، چندی است که بخش عظیمی از اخبار آلمان و مخصوصا شهر اشتوتگارت و ایالت ب.و را در بر گرفته است. هزینه اولیه و نهایی اختلاف نسبتا زیادی دارند. بخش قابل توجهی از پول باید از جیب شهروندان این ایالت و مخصوصا شهر اشتوتگارت خرج شود. منافع طرح برای بسیاری از مردم روشن نیست. بدبینی شدیدی نسبت به آن وجود دارد، چرا که با وجود مخالفتهای بسیار زیاد مردم و بر خلاف قول شهردار اشتوتگارت مبنی بر اینکه به هیچ وجه از جیب مردم خرج نخواهد کرد، هر روز پروژه به پیش میرود. مردم میپرسند که چرا، و جواب درستی نمیگیرند. بعضی ها عقیده دارند که شرکت های فولادسازی، ساختمانی و ماشینسازی که در واقع کمکهای مالی به احزاب و گروهها میکنند، عوامل پیشبرنده این پروژه هستند.
از جزئیات در مورد پروژه میگذریم. نکته جالب، اعتراضات دائمی مردم است. در یک سال گذشته و با شروع عملیات ساختمانی، اعتراضات شدیدا گسترش یافته است. امروزه، همه به مساله حساس شدهاند. بحث در تمام کوچههای شهر جاری است. بسیاری از مردم نشانههای اعتراض با خود حمل میکنند. نوشتهها، آرمها، سنجاقسینه ها و کلیپهایی که به کیفها و کولهپشتی ها چسبانده شدهاند، مدام جریان را یادآوری میکنند. چند روز پیش، پیرزنی حدود 80 ساله پلاکادی درست کرده بود و رویش نوشته بود: Kopf bleibt oben. شعاری کاملا من درآوردی و ذوقی که هیچ معنای لغوی خاصی ندارد به جز اینکه سر، بالا میماند. اگر Kopf را به معنایی که در ابتدای نوشته گفتم، ایجازی از Kopfbahnhof بگیریم، شاید چیزی دستگیرمان بشود! ولی به سهم خودش کاری کرده بود و با تکه ای کاغذ و پلاستیک و چوبٰ، پیامی را منتقل کرده بود. جالب اینجاست که شروع کرده بود به توضیح دادن برای دو دختر جوان و تاریخچه جریان را شرح میداد. چیزی که شاید در ایران شاهدش نباشیم.
در این جریانات، چند روز به یاد ماندنی هم ثبت شده است. تظاهرات 100هزارنفری، مصدوم شدن حدود 100نفر در یک روز توسط پلیس، آسیب دیدگی شدید چشم های یک نفر از آب پاش های پلیس و جریانات مشابه آن، باعث شده که نیروی انتظامی (!) به زیر سوال رود و به دلیل درگیری بیدلیل و استفاده از خشونت، مورد شماتت قرار گیرد. قابل ذکر است که موافقان این طرح، به لشکرکشی روی نمیآورند، بلکه پلیس فقط اجازه آسیب رساندن معترضان به اموال عمومی و البته اجرای پروژه را نمیدهد.
نکته مهم در این کار هماهنگ، آگاهی بخشی بوده است. شروع پروژه، روند آگاهسازی مردم را تسریع بخشیده و انتقال اخبار دهان به دهان، به صورت بحث در روزنامه ها، رادیوها و تلویزیونهای محلی و سراسری تبدیل شده و واکنشهای مردم، دولت مرکزی را هم به صرافت انداخته که باید با این پروژه چه کنند. قدر مسلم، احتمال ابطال پروژه کم است. ولی مطرح شدن این احتمال در رسانهها، خود پیروزی بزرگی برای شهری است که جمعیتی حدود 7درصد تهران دارد و از این تعداد، فقط حدود 60 تا 70درصد مخالف این طرح هستند! همه مردم شروع کردهاند به بررسی و برشمردن آثار مثبت و منفی طرح، چرا که در این کشور پایه و اساس مخصوصا در آموزش، دلایل و بحثهای موافق و مخالف است (pro-contra argument).
البته مخالفان، طرح جایگزین هم دارند، که بهینه سازی ایستگاه فعلی است و در برابر S(tuttgart)21 به آن نام K(opfbahnhof)21 داده اند.
ترجیح میدهید هر روز با 300000 هزار نفر مسافر قطار، کجا بایستید؟ روی 8 سکوی همسطح با زمین و بدون نرده و مانع و جادار، یا روی 4سکوی پر از پله و ستون؟
مانند روز و شب...K21 با 1.2 میلیارد یورو هزینه، شامل هزینه برای ایستگاه اولم و ایدهآل برای رفت و آمد مداوم طبق مدل موفق سویس. در مقابل S21 با هزینه 6.9 تا 8.7 میلیارد یورو بدون احتساب ریسک های ساخت تونل و همچنین هزینه رفت و آمد بالاتر
امیدوارم روزی مشابه این مطلب را، که فعلا ناتمام میماند، در مورد ایران بنویسم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر