منبع: ویکیپدیا |
ایالات متحده مکزیکی، از مراکز تمدن آمریکای جنوبی است و خانه تمدنهای کهن: اولمک، تولتک، تئوتیئواکان، مایا، زاپوتک و آزتک. ریشه نام و معنی مکزیک، چندان روشن نیست. ولی به طور قطع نام پایتخت از کشور گرفته نشده است؛ بلکه برعکس، کشور مکزیک نامش را از شهر مکزیک گرفته که احتمالا به معنی «جایی که مکزیکیها زندگی میکنند» بوده است. پایتخت آزتکها، تنوچتیتلان نام داشت که اسپانیاییها آن را به مکزیکو-تنوچتیتلان تغییر دادند و بعد از استقلال «اسپانیای جدید» در سال ۱۵۲۴ از اسپانیا، نام این کشور و پایتخت آن به مکزیکو تغییر یافت.
اولین نشانههای زندگی انسانی در مکزیک و ابزار سنگی، به ۲۳۰۰۰ سال پیش باز میگردد. وجود ذرت و غلات خودرو در آن سرزمین، به سرعت «سرخپوستان دیرین» را از شکارچی-گردآورنده به کشاورز تبدیل کرد و این تازه هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح بود. از ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد تا ۷۰۰ میلادی، سالهای شکلگیری مکزیک و تمدنهای متنوع آن به حساب میآید. کشاورزی و مخصوصا کشت ذرت، وقت آزاد زیادی در اختیار مردم گذاشت و باعث ساخته شدن افسانهها و ادیان پیچیده و تو در تویی شد، که به همراه سیستم شمارش بیستتایی راه خود را به همه آمریکای مرکزی باز کردند.
تمدن اولمک، یکی از این تمدنهای پیشرفته بود که از حدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد، از کرانههای خلیج مکزیک شروع شد و تا چیاپاس و دره مکزیکو گسترش یافت. مایا و زاپوتک، دو تمدن پیشرفته دیگر بودند که کالاکمول و مونته آلبان شکل گرفتند. اوجگیری تمدن تئوتیئواکانها نقطه عطفی در دوره کلاسیک بود، که قدرت نظامی و اقتصادیاش از جنوب تا درون منطقه مایاها هم نفوذ میکرد. این تمدن، بزرگترین پیرامیدهای دوران پیش از کلمب را ساخت و جمعیتش به بیش از ۱۵۰هزار نفر میرسید. بعد از غروب تمدن تئوتیئواکان در سال ۶۰۰ میلادی، رقابت بین تمدنهای مختلف بالا گرفت. در این دوره «نائوا»ها به سمت جنوب آمدند و کمکم قدرت سیاسی و فرهنگی را به دست گرفتند و زبان خود را جانشین اوتو-مانگویی کردند.
مرکز مکزیک در اوایل دوره پساکلاسیک (۷۰۰ میلادی)، شاهد قدرت گیری تمدن تولتک بود. ناحیه اواخاکا در دست میختکها بود و سرزمینهای پایین دست در اختیار مایاها بود. در اواخر این دوره (که با آمدن اسپانیاییها در سال ۱۵۱۹ به پایان رسید) آزتکها قدرت را در دست داشتند و امپراتوری قبیلهای بزرگی ساخته بودند. با چیرگی اسپانیا بر این منطقه، فرهنگ غالب مکزیکی نابود شد و در چند قرن بعد از آن هم همه فرهنگهای بومی آن سرزمین تابع قوانین کلنینشینهای اسپانیا شدند.
ارنان کورتز در سال ۱۵۱۹ برای اولین بار به مکزیک لشکرکشی کرد. او با ۵۰۰ نفر به بندر وراکروز وارد شد و به طمع یافتن طلا، تصمیم گرفت که به امپراتوری آزتک حمله کند. بعد از کشته شدن موکتزومای دوم، پادشاه وقت آزتک، برادرش به نام کویتلائواک جانشین او شد، که بعد از مدت کوتاهی بر اثر آبله کشته شد. اسپانیاییها (همان طور که در پست مربوط به برزیل هم اشاره شده بود) نادانسته این بیماری را با خود به ارمغان آورده بودند و باعث مرگ سه میلیون آزتک در دهه ۱۵۲۰ شدند. منابع دیگر از تلف شدن تا ۱۵ میلیون آزتک (نیمی از جمعیت آنها) خبر دادهاند که در نهایت باعث کورتز در حمله دومش به راحتی بر آنها غلبه کند.
اسپانیاییها قرنها بود که در معرض آبله بودند و بدنشان در برابرش ایمن شده بود، ولی این بیماری اصلا در آمریکا وجود نداشت و همین باعث شد که بومیان به راحتی مبتلا شوند. مرگ بومیهای آمریکا بر اثر آبله، یکی از دلایل گسترش سریع جمعیت مسیحی در این ناحیه بود. آزتکها در ابتدا فکر میکردند که آبله، تنبیهی از سوی یک خدای خشمگین است. بسیاری از آنها گمان میکردند که خدای مسیحیها از خدای آنها قویتر بوده و به همین خاطر آزتکها دچار آبله میشوند ولی اسپانیاییها در امان میمانند، که این هم دلیل دیگری شد برای کاتولیک شدن آنها. غلبه نهایی اسپانیا بر سرزمین آزتکها، حدود۲۰۰ سال طول کشید.
در سال ۱۸۴۶، تگزاس جدا شد و به ایالات متحده آمریکا پیوست. انقلاب مکزیک در سال ۱۹۱۰، باعث ناآرامی در کشور شد و یک سال بعد، ویکتوریانو اوئرتا با کودتا قدرت را در دست گرفت. دوباره جنگ داخلی بالا گرفت و در این دوره چهرههای انقلابی مثل امیلیانو زاپاتا، برای خود نیروهایی تشکیل دادند. بالاخره ونستیانو کارانزا و «ارتش قانون اساسی» قدرت را در دست گرفتند و قانون اساسی سال ۱۹۱۷ را نوشتند. در این دوره، ۹۰۰هزار نفر از جمعیت ۱۵ میلیونی مکزیک کشته شدند. از سال ۱۹۲۹ تا ۲۰۰۰، این کشور تکحزبی اداره میشد و با وجود موفقیتهای نسبی اقتصادی، کم و بیش کشوری فقیر باقی ماند. بعد از آن و با افزایش قیمت نفت، رفرمهای اقتصادی و کمکهای ایالات متحده، اقتصاد مکزیک جانی دوباره گرفت و به قدرتی بزرگ در منطقه و متوسط در دنیا تبدیل شد.
فوتبال در اواخر قرن نوزدهم توسط معدنکاران انگلیسی به مکزیک معرفی شد. در سال ۱۹۰۲ اولین لیگ فوتبال با ۵ تیم آغاز شد و در سال ۲۰۰۶ تعداد بازیکنان ثبتشده در فدراسیون فوتبال مکزیک، بیش از ۳۲۴هزار نفر بود. از سال ۱۹۹۶ دو فصل فوتبال در این کشور وجود دارد و تیمهای لیگ، در دو فصل تابستانی و زمستانی با هم مسابقه میدهند. مکزیک، چهار لیگ حرفهای فوتبال دارد، که دستههای سوم و چهارم، منطقهای هستند.
این نوشته ترجمهای بود از این منابع: مکزیک، فوتبال مکزیک و تیم ملی فوتبال مکزیک در ویکیپدیا
خیپه توتک، از خدایان آزتک (منبع: ویکیپدیا) |
اولین نشانههای زندگی انسانی در مکزیک و ابزار سنگی، به ۲۳۰۰۰ سال پیش باز میگردد. وجود ذرت و غلات خودرو در آن سرزمین، به سرعت «سرخپوستان دیرین» را از شکارچی-گردآورنده به کشاورز تبدیل کرد و این تازه هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح بود. از ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد تا ۷۰۰ میلادی، سالهای شکلگیری مکزیک و تمدنهای متنوع آن به حساب میآید. کشاورزی و مخصوصا کشت ذرت، وقت آزاد زیادی در اختیار مردم گذاشت و باعث ساخته شدن افسانهها و ادیان پیچیده و تو در تویی شد، که به همراه سیستم شمارش بیستتایی راه خود را به همه آمریکای مرکزی باز کردند.
تمدن اولمک، یکی از این تمدنهای پیشرفته بود که از حدود ۱۵۰۰ پیش از میلاد، از کرانههای خلیج مکزیک شروع شد و تا چیاپاس و دره مکزیکو گسترش یافت. مایا و زاپوتک، دو تمدن پیشرفته دیگر بودند که کالاکمول و مونته آلبان شکل گرفتند. اوجگیری تمدن تئوتیئواکانها نقطه عطفی در دوره کلاسیک بود، که قدرت نظامی و اقتصادیاش از جنوب تا درون منطقه مایاها هم نفوذ میکرد. این تمدن، بزرگترین پیرامیدهای دوران پیش از کلمب را ساخت و جمعیتش به بیش از ۱۵۰هزار نفر میرسید. بعد از غروب تمدن تئوتیئواکان در سال ۶۰۰ میلادی، رقابت بین تمدنهای مختلف بالا گرفت. در این دوره «نائوا»ها به سمت جنوب آمدند و کمکم قدرت سیاسی و فرهنگی را به دست گرفتند و زبان خود را جانشین اوتو-مانگویی کردند.
پیرامید ماه (منبع: ویکیپدیا) |
مرکز مکزیک در اوایل دوره پساکلاسیک (۷۰۰ میلادی)، شاهد قدرت گیری تمدن تولتک بود. ناحیه اواخاکا در دست میختکها بود و سرزمینهای پایین دست در اختیار مایاها بود. در اواخر این دوره (که با آمدن اسپانیاییها در سال ۱۵۱۹ به پایان رسید) آزتکها قدرت را در دست داشتند و امپراتوری قبیلهای بزرگی ساخته بودند. با چیرگی اسپانیا بر این منطقه، فرهنگ غالب مکزیکی نابود شد و در چند قرن بعد از آن هم همه فرهنگهای بومی آن سرزمین تابع قوانین کلنینشینهای اسپانیا شدند.
ارنان کورتز در سال ۱۵۱۹ برای اولین بار به مکزیک لشکرکشی کرد. او با ۵۰۰ نفر به بندر وراکروز وارد شد و به طمع یافتن طلا، تصمیم گرفت که به امپراتوری آزتک حمله کند. بعد از کشته شدن موکتزومای دوم، پادشاه وقت آزتک، برادرش به نام کویتلائواک جانشین او شد، که بعد از مدت کوتاهی بر اثر آبله کشته شد. اسپانیاییها (همان طور که در پست مربوط به برزیل هم اشاره شده بود) نادانسته این بیماری را با خود به ارمغان آورده بودند و باعث مرگ سه میلیون آزتک در دهه ۱۵۲۰ شدند. منابع دیگر از تلف شدن تا ۱۵ میلیون آزتک (نیمی از جمعیت آنها) خبر دادهاند که در نهایت باعث کورتز در حمله دومش به راحتی بر آنها غلبه کند.
«لا مالینشه» از قبیله «نائوا» در ساحل شرقی مکزیک، مترجم و مشاور و معشوقه ارنان کورتز بود و نقش مهمی در پیروزی اسپانیا داشت. در دیدار با شاه آزتکها، مکتوزومای دوم، او پشت سر کورتز ایستاده است. (منبع: ویکیپدیا) |
روند استقلال مکزیک، از سال ۱۸۲۰ آغاز شد. آگوستین د ایتوربیده، خود را اولین امپراتور مکزیک معرفی کرد. در سال ۱۸۲۳، ایالات متحده مکزیکی تشکیل شد و یک سال بعد، قانون اساسی جمهوری مکزیک نوشته شد و گوادالوپه ویکتوریا، اولین رییس جمهور مکزیک نام گرفت. در سال ۱۸۲۹، برده داری در این کشور لغو شد.
در سال ۱۸۴۶، تگزاس جدا شد و به ایالات متحده آمریکا پیوست. انقلاب مکزیک در سال ۱۹۱۰، باعث ناآرامی در کشور شد و یک سال بعد، ویکتوریانو اوئرتا با کودتا قدرت را در دست گرفت. دوباره جنگ داخلی بالا گرفت و در این دوره چهرههای انقلابی مثل امیلیانو زاپاتا، برای خود نیروهایی تشکیل دادند. بالاخره ونستیانو کارانزا و «ارتش قانون اساسی» قدرت را در دست گرفتند و قانون اساسی سال ۱۹۱۷ را نوشتند. در این دوره، ۹۰۰هزار نفر از جمعیت ۱۵ میلیونی مکزیک کشته شدند. از سال ۱۹۲۹ تا ۲۰۰۰، این کشور تکحزبی اداره میشد و با وجود موفقیتهای نسبی اقتصادی، کم و بیش کشوری فقیر باقی ماند. بعد از آن و با افزایش قیمت نفت، رفرمهای اقتصادی و کمکهای ایالات متحده، اقتصاد مکزیک جانی دوباره گرفت و به قدرتی بزرگ در منطقه و متوسط در دنیا تبدیل شد.
فوتبال در اواخر قرن نوزدهم توسط معدنکاران انگلیسی به مکزیک معرفی شد. در سال ۱۹۰۲ اولین لیگ فوتبال با ۵ تیم آغاز شد و در سال ۲۰۰۶ تعداد بازیکنان ثبتشده در فدراسیون فوتبال مکزیک، بیش از ۳۲۴هزار نفر بود. از سال ۱۹۹۶ دو فصل فوتبال در این کشور وجود دارد و تیمهای لیگ، در دو فصل تابستانی و زمستانی با هم مسابقه میدهند. مکزیک، چهار لیگ حرفهای فوتبال دارد، که دستههای سوم و چهارم، منطقهای هستند.
در اوایل قرن بیستم، از فوتبال به عنوان شیوهای برای «آموزش کار کردن مدرن» به کارگران ساده (مثل کار گروهی و رقابت) استفاده میشد.تیم میگل اررا، به نظر نمیرسد که چندان خطری برای سایرین باشد. خاویر ارناندز، گل سرسبد تیم است که چندان هم خبر خوشی نیست. رافا مارکز هنوز هم بازی میکند و کاپیتان است. چیزی که مکزیک را میتواند از گروهش بالا بکشد، ضعف کامرون است و مشکل کرواسی در آن هوای داغ و مرطوب. در کنار هوگو سانچز، جام جهانی ۱۹۷۰ مهمترین خدمت مکزیک به فوتبال دنیا بوده است. البته هنوز هم خورخه کمپوس صد و هفتاد و چهار سانتیمتری را با آن لباسهای رنگارنگ و حرکات عجیبش درون دروازه از یاد نبردهایم.
استادیوم آزتکا، محل برگزاری فینال جام جهانی ۱۹۷۰ (عکس از ویکیپدیا) |
این نوشته ترجمهای بود از این منابع: مکزیک، فوتبال مکزیک و تیم ملی فوتبال مکزیک در ویکیپدیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر