داستان جذابی هست در تاریخ، که دست بر قضا نگارنده آن را به نام یک پیامبر رقم زده است. ابراهیم، وقتی همه کاهنان به دلیلی خارج از معبد یا شهر یا هرجا بودند، تمام بتها را شکست جز یکی، تبر را بر دوش او نهاد و با سرافرازی از معبد بیرون رفت و با وقار و منش منتظر واکنش جماعت کوردلی نشست که بتها را به جای خدا(یان) میپرستیدند. کاهنان با پرس و جو از احوالات او آگاه شدند و به سراغش آمدند و در محاکمهای، در برابر منطق بیبدیل ابراهیم، که چرا از آنکه تبر بر دوش دارد نمیپرسید بتها چه شدهاند، به ناتوانی بتها اقرار کردند و البته ابراهیم را در آتش انداختند و آتش هم در آخر به اذن خدا بر او گلستان شد و کلاغی ماند که به خانهاش نرسید. نه آنها دست از بتپرستی برداشتند و نه ابراهیم جز خشمی ناگهانی، جرقهای جدی در زندگی آنها ایجاد کرد.
یک نکته این داستان برای من جالب است. چرا بت بزرگ باید میماند؟ مگر نه اینکه ابراهیم، کاهنان، مردم عادی، سوسک و موش و خرگوش و حتی احمدینژاد و آغا هم میدانند که بتها قطعاتی ناتوان هستند که توسط بشر ساخته شدهاند، پس چرا باید یکی بماند؟ چرا ابراهیم احتیاج دارد به بت آخر؟ جریان امروز ماست که شروع به شکستن میکنیم، تا جایی که چیزی بماند.
از خودم بگویم. هر از گاهی میل به خودنابودگری من بالا میگیرد. شروع میکنم به بیش-تحلیلی و بیش-فکری در مورد پیشینه و آینده شخصیتی و اخلاقی خودم. معمولا به پدرم میرسم. در جایی از داستان باید وجود داشته باشد. مانند بت بزرگ تبر را بر دوش او انداخته باشم و خودم را مبرا کنم، حال آنکه میدانم مقصر در نهایت کیست.
از جامعه. هر کدام از احزاب و گروههای راست و چپ و وسط، بالاخره خود را محدود به ساحت یک بت میدانند. خط قرمزهای خود-کشیده دارند. از رهبر فقید وکبیر و خط ولایت تا کیان نظام و ارکان جمهوریت و اسلامیت آن، تا مرزهای جغرافیایی و تفاخرات قومی و قبیلهای و نژادی. اینها همه به کنار؛ چیزی که منرا گیج کرده بت شدن مفهوم آزادی است. بت شدن ارزشهاست، ارزشهای انسانی و حتی بت شدن انسان. درک اینکه در هندوستان گاوها بت هستند، آنقدر سخت نیست. نگاه کنیم، ما انسانها از وجود ناچیز خودمان بت ساختهایم. از مفاهیم والا حتی بتهایی مضحک ساختهایم.
آزادی! آزادی! کالای بیبدیلی است. قطعهای تزئینی روی تاقچه، کنار بودای فربه و دورگای هشت دست و تمثالهای رنگارنگ.
هنوز کلبشه یک غروب زیبا یا سکس به موقع، زیباترین و برترین فضیلت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر