مقدمه: چند وقت پیش بود که یوتیوب بنا به ویدیوهایی که دیده بودم، چیزی به من سفارش کرد و اتفاقا بسیار هم به جا بود. بعد از مدتها وسوسه شدم به ترجمه کردن چیزی جدی. خوب البته سواد کافی برای این کار ندارم و دایره لغاتم چندان از دور کمرم بیشتر نیست، ولی حیفم آمد که بگذارم این فرصت از لای انگشتانم بخزد؛ به خصوص که یوتیوب چندان برای پشت فیلتر ماندهها در دسترس نیست. همه نظرات مطرح شده در این نوشته/ویدیو لزوما مورد تایید من نیست و البته خواهش میکنم که بیشتر به نوع اشتباه توجه کنید تا مصداق آن. ترجمه، لفظ به لفظ نیست و بعضی جاها را خلاصه کردهام. نوشتههای درون نقل قول ( " ... ") مثالهای مورد اشاره سازنده برنامه است و بسته به موقعیت ممکن است بخشی از یک کتاب، مصاحبه یا هر چیز دیگری باشد. برای توضیحات بیشتر میتوانید به ویکیپدیا و مخصوصا سری مطالب وبلاگ ایمایان (سری پستهای مغالطهها) مراجعه کنید. باید از ایمایان تشکر ویژه کنم به خاطر آن سری خوب. تاکید کنم که هدف نهایی این نوشته، خود مغالطه و انواع آن است و البته از شانس نشان دادن گونههای مختلفش در فلسفهبافی معتقدان به آفرینش، نهایت استفاده برده شده است. همین اشتباهها و پراکندهگوییها را میتوان در حرفهای معتقدان به تکامل یا انکارکنندگان خدا هم دید.
آنچه در پی میآید، مجموعهای از بیست و پنج استدلال اشتباه، بیمنطق، پوچ، ناآگاهانه، مهمل، مغشوش، متناقض، بیربط، ناکامل، مبهم، احمقانه، غیرعقلانی، ابلهانه، خنده دار، ساختگی، مغلطهآمیز، ناکافی، نامعتبر، فریبنده، پیچیده، باورناپذیر، غیرعلمی، نابخردانه، نادرست، نامحتمل، چرند، پرت از موضوع، دیوانهوار، مشکوک، بیمفهوم و معمول معتقدان به آفرینش است و البته چرایی نادرست بودن آنها.
آنچه در پی میآید، مجموعهای از بیست و پنج استدلال اشتباه، بیمنطق، پوچ، ناآگاهانه، مهمل، مغشوش، متناقض، بیربط، ناکامل، مبهم، احمقانه، غیرعقلانی، ابلهانه، خنده دار، ساختگی، مغلطهآمیز، ناکافی، نامعتبر، فریبنده، پیچیده، باورناپذیر، غیرعلمی، نابخردانه، نادرست، نامحتمل، چرند، پرت از موضوع، دیوانهوار، مشکوک، بیمفهوم و معمول معتقدان به آفرینش است و البته چرایی نادرست بودن آنها.
تعصب بنیادگرایانه
در تعصب بنیادگرایانه، شخص قبل از ارائه هرگونه استدلالی، تعصب خودش را نسبت به نتیجه مشخصی اعلام میکند. این تعصب، بر پایه منطق یا دلیل استوار نیست، بلکه بر پایه ترجیح و عقیده شخصی بنا میشود. به همین دلیل تعصب بنیادگرایانه همه درها را به سوی همه مغالطهها میگشاید.
تعصبداشتن معمولا به زبان آورده نمیشود و کم پیش میآید که مثل Ken Ham به این آشکاری گفته شود. به یاد داشته باشید که این آدم، معتقد است که عقایدش باید در مدرسهها آموزش داده شود.
" بگذارید جریان را اینطور مطرح کنم. بگذارید یک عینک انجیلی به چشم بگذاریم و جهان را از دید انجیل ببینیم وسپس در مورد جریان کشتی نوح صحبت کنیم. "
استدلال پهلوانپنبه
استدلال پهلوان پنبه یعنی اینکه یک نفر استدلال خود را بر پایه تحلیلی نادرست یا حالتی خاص از استدلال طرف مقابل بنا کند. به این صورت شما پلهوانپنبه ساخت دست خودتان را نابود کردهاید، ولی به هیچ وجه پاسخی به جوهره استدلال طرف مقابل ندادهاید.
این احتمالا یکی از معروفترین نمونههای مغالطههای معتقدان به آفرینش است.
کرک کامرون در مقابل استدلال ری کامفرت در مورد نظریه بیگ بنگ، به سراغ استدلال پهلوان پنبه میرود:
" فرض کنید که اینجا هیچ چیزی برای ساختن این فیلم نباشد. نه نویسنده، نه فیلمبردار، نه کارگردان، نه دکور، نه متن، نه نور، نه تدوینگر. هیچ. همه این برنامه، صرفا تصادفی تولید شد. یک انفجار بزرگ در استودیوی تولید اتفاق افتاد. میتوانید باور کنید؟ البته که نمیتوانید! هیچ آدم عاقلی هم نمیتواند. "
تعمیم شتابزده
تعمیم شتابزده، یعنی تلاش برای به دست آوردن چیزی بسیار دور از دسترس و نتیجهگیری بزرگ و کلی از مجموعه کوچکی از دادهها. ادعاهای بزرگ، مدارک بزرگ هم میخواهند. معتقدان به آفرینش بیشتر وقتها مرتکب تعمیم شتابزده میشوند، گاهی حتی با یک نمونه کوچک.
در این مثال، از یک دیدگاه بسیار کوچک، یک نتیجهگیری کلی در مورد تمام مجامع علمی انجام شده است. "Project Steve" را گوگل کنید تا پاسخی شایسته به این مهملات بیابید.
" در جوامع علمی، تعداد زیادی از دانشمندان اکنون به پایههای نظریه داروین شک دارند. بیش از صد دانشمند، شامل کسانی از دانشگاههای ییل، پرینستون، ام آی تی و اسمیتس یونیون، طوماری امضا کردهاند که آنها در مورد ادعاهای جهش اتفاقی و انتخاب طبیعی برای شکل دادن زندگی پیچیده روی زمین شک دارند "
توسل به مرجعیت
یعنی اینکه کسی برای اثبات نظریه خود، از حرف یک کارشناس در آن مورد استفاده کند. مغالطه در داشتن تنها یک کارشناس نیست، بلکه در استفاده از "مرجعیت" و "حجت" بودن حرف آن یک کارشناس است برای اثبات ادعاها یا محافظت استدلالها از انتقاد احتمالی.
معتقدان به آفرینش برای این منظور از شمار قابل توجهی دارنده مدرک PhD برای شما مثال خواهند آورد، ولی یکی از برجستهترین (و مضحکترین) آنها، "مرجعیت" «کنت هوویند» است.
" دکتر هوویند مدرک دکترای آموزش دارد و در توضیح پدیدههای علمی، چیره دست است. او پانزده سال تدریس کرده و در این زمینه، کارشناسی بسیار خبره است "
حمله شخصی
آن است که به جای دلیل آوردن در برابر محتوای حرف و بحث طرف مقابل، به او حمله شخصی کنیم. این، در واقع حالت مقابل توسل به مرجعیت است.
داروین بیچاره، معمولا هدف حمله شخصی است و در این مورد خاص، از طرف «کن هم». توجه کنید که داروین «نژاد» (race) را به مفهوم یا به جای «گونه» (species) به کار برده است.
" چارلز داروین کتابی نوشته است به این عنوان:
در باره خاستگاه گونهها (species) به کمک انتخاب طبیعی یا بقای نژادهای (race) برتردر تلاش برای زنده ماندن
دقت کردید: چارلز داروین نژادپرست بود. فلسفه تکامل او در واقع یک فلسفه نژادپرستانه بود "
دقت کردید: چارلز داروین نژادپرست بود. فلسفه تکامل او در واقع یک فلسفه نژادپرستانه بود "
توسل به اکثریت
یعنی استدلال به اینکه چیزی درست است، چون اکثریت مردم آن را درست میپندارند و تقریبا مشابه توسل به مرجعیت است. مغلطه در آنجاست که پیشفرض درست بودن نظر عام، به یک استدلال اعتبار میبخشد. در یک دموکراسی، اکثریت میتوانند دولت انتخاب کنند، ولی مهم است که بدانیم، اکثریت نمیتوانند حقیقت را "انتخاب" کنند. واقعیت، مستقل از باور شما، وجود خارجی دارد.
" ۶۱ درصد آمریکاییها باور دارند که زمین کمتر از ۱۰هزار سال سن دارد و توسط خدا آفریده شده است "
استخراج نقلقول (مغالطه نقل قول ناقص)
جستجو در منابع برای یافتن و استخراج هرگونه حرفی که به نحوی بخشی از مواضع شما را تایید میکند. در بسیاری از موارد، نقل قول به وضوح از چارچوب اصلی خود خارج شده و عمدا برای گمراه کردن مخاطب استفاده میشود.
یکی از مثالهای معروف، نقل قول از داروین در مورد چشم است، ولی دکتر گولد هم در این میان بینصیب نمانده. گولد در اینجا فقط به تئوری تعادل نقطهای اشاره میکند. جای دکتر گولد خالی است، دیگر نمیتواند با فصاحت از حرفهایش دفاع کند.
" کمیاب بودن گونههای انتقالی در فسیلها، تاکیدی است بر ناواضح بودن دیرینشناسی" (*)
مصاحبههای خیابانی
مصاحبه با مردم عادی، ترکیبی است از توسل به اکثریت و استخراج نقل قول. این استدلال، شامل چند مغالطه است و البته نظر یا دانش فرد مصاحبه شونده، هیچ ربطی به یک بحث منطقی ندارد.
این پسر مصاحبه شونده، بسیار از ری کامفرت دلنشینتر است، ولی به وضوح تازه از رختخواب بیرون آمده است. من هم نمیتوانم قبل از صبحانه، گونههای انتقالی (در تکامل) را به یاد بیاورم!
"- میتوانی از گونههای انتقالی، یک مثال بزنی؟ حیوانی که از تغییر شکل یک حیوان دیگر درست شده است.
- ... یک حیوان که الان وجود دارد، در واقع همین است که میبینیم. فعلا مثالی در ذهنم ندارم "
استدلال ناپیرو
نتیجهگیری بیربط به مفروضات. استدلال ناپیرو معمولا وقتی اتفاق میافتد که شخص، هیچ توالی منطقی را رعایت نکند. اغلب هم هیچ گونه ارتباط منطقی بین این گونه دلیل آوردن و واقعیت وجود ندارد.
چه کسی بهتر از کرک کامرون در برنامه بیل اورایلی میتواند این همه استدلال نامرتبط سرهم کند؟
" تازه، داروین گفته است که برای اثبات تکامل، که اولین پیشنهاد برای جایگزینی خدا است، باید بتوانید گونههای انتقالی را پیدا کنید. تبدیل یه حیوان به یک حیوان دیگر. در تمام فسیلها و تاریخ، ما حتی یک نمونه هم تمسابی (بدن مرغابی با سر تمساح) پیدا نکردیم. همچین چیزی وجود ندارد."
گمراه کردن (Red Herring)
یعنی اینکه در جواب نفر مقابل، چیزی کاملا بیربط ارائه کنیم. این جواب میتواند حتی درست هم باشد، ولی به هیچ وجه ربطی به حرف طرف مقابل پیدا نمیکند. رد هرینگ، یکی از تاکتیکهای معمول معتقدان به خلقت است. ببینید که جان پندلتون چگونه بحث در مورد سن فسیلها را با بحث در مورد یک چکمه به بیراهه میبرد.
" بعضیها میگویند که احتیاج به زمانی بسیار طولانی است تا یک فسیل شکل بگیرد. خوب فسیلهای زیادی وجود دارد و این که میبینید یکی از مثالهای مورد علاقه من است. یک چکمه کابوی، پیدا شده در غرب تگزاس، که پای شکسته کابوی بدبخت هنوز در آن است و تمام انگشتها هم در پرتونگاریها دیده میشوند ولی پا کاملا فسیل شده است. این چکمه در دهه ۱۹۸۰ پیدا شد "
استدلال نظر شخصی
در این گونه مغالطه، شخص ادعا میکند که نمیتواند در مورد چیزی فرض قابل قبول یا محتملی بیابد، پس مستقل از مدارک موجود، آن چیز نمیتواند درست باشد. مغالطه در آنجاست که شخص، نظر شخصی خود را در مورد چیزی، به عنوان مدرک در نظر میگیرد. مایکل بههه، استدلال مورد علاقه خود را مطرح میکند: تاژک باکتری . دقت کنید که او به جز نظر شخصی، هیچ استدلالی ارائه نمیکند.
" به یاد دارم بار اول که در این کتاب مرجع بیوشیمی دنبال چیزی میگشتم، عکسی از تاژک باکتری دیدم، با تمام قسمتهای مختلفش و تمام جزییات اعجاب انگیزش. تاژک، انگار که موتور و محور و ملخک داشت. به محض اینکه عکس را دیدم، گفتم که این یک موتور کامل است. این حتما طراحی شده است. این نمونهای یک کار اتفاقی از قطعات کنار هم گرفته نمیتواند باشد."
توسل به نادانی (مغالطه توسل به جهل)
در این مغالطه، شخص ادعا میکند که فرضی درست است، چون خلافش ثابت نشده؛ و یا اشتباه است، چون مدرکی برای درست بودنش در دست نیست. استدلال "خدای حفرهها" معمولا با توسل به نادانی شروع میشود.
نمونه: ادعای این خانم، که علم تاکنون نتوانسته توضیح روشنی از ایجاد موجود زنده از مواد بیجان به دست بدهد.
البته نبودن مدرک، مدرکی بر نبودن نیست!
" زندگی چگونه روی زمین آغاز شد؟ معتقدان به تکامل میگویند که زندگی با تشکیل یک سلول شروع شد. ولی میدانیم که در طبیعت هیچ چیزی اتفاقی نیست. هیچ کس نمیتواند حتی با تکنولوژی پیشرفته قرن بیستم، یک سلول زنده بسازد. "
نقض فلسفه علم
قویترین ابزار کشف واقعیت دنیای اطراف، روش علمی است. با این وجود، علم نمیتواند برای توضیح چیزهای ماورایی استفاده شود. مستقل از نظر شما در مورد وجود یک دنیای ماورایی، علم هیچ نظری در مورد آن ندارد.
لی استروبل، ناقض بزرگ فلسفه علم است. او ابتدا ادعا میکند که علم از او یک آتئیست ساخت و سپس میگوید که همان علم، دوباره او را به خدا بازگرداند. علم هیچکدام از این کارها را نمیتواند بکند.
" من معتقدم که با علم، میتوانیم خدا را ببینیم. "
مغالطه ابهام واژه
استفاده از یک واژه با چند معنی، به منظور گمراه کردن طرف مقابل. در مغلطههای معتقدان به آفرینش، نمونه همیشه در دسترس این مورد استفاده از "تئوری" است. در علم، تئوری یعنی: "مدلی از لحاظ منطقی منسجم، که پایه مستدل دارد". در زبان عامه، تئوری بیشتر به مفهوم گمان و پندار به کار میرود. این دو را با هم اشتباه نکنید.
مغالطههای معتقدان به آفرینش، مختص مسیحیان نیست. این جناب مسلمان هم برای درک معنی "تئوری تکامل" مشکل دارد.
" سوال این است: چگونه میتوانید قرآن را با نظریه تکامل داروین مطابقت بدهید؟ خواهرم، من تاکنون هیچ کتابی ندیدهام که بگوید «اصل» تکامل. همه کتابها نوشتهاند «تئوری» تکامل "
دوگانه اشتباه (مغالطه طرد شقوق)
در این حالت، دو گزینه به عنوان تنها امکانهای موجود در مقابل هم قرار میگیرند. اگر یکی درست باشد، پس دیگری نادرست است. مغالطه در آن است که شاید این دو گزینه، تنها انتخابهای موجود نباشند و شاید حتی مربوط به همدیگر هم نباشند.
ونومفنگایکس این مغالطه را درنبرد بین تکامل کلاسیک و دین به ما نشان میدهد. این بچه، تمام عیار ترسناک است.
" بعضی از مردم ممکن است فکر کنند که شاید خدا ترتیبی داده بود که ما با تکامل به حالت موجود برسیم. خوب البته این خدا، خدای انجیل نیست. چون خدای انجیل میگوید که مرگ، به دلیل گناه انسان به وجود آمد در حالیکه تکامل میگوید که انسان از مرگ به وجود آمد. این دو کاملا متضاد همدیگر هستند و فقط یکی از آنها میتواند درست باشد، چون طبیعت دو گزاره مخالف هم است. در واقع، این اثبات درستی انجیل است که از هر لحاظ در نقطه مقابل تکامل قرار دارد. اصلا میتوانید این طور به نظریه تکامل برسید: ببینید انجیل چه گفته و سپس آن را درست برعکس کنید. "
مصادره به مطلوب (پنداشت پرسش)
یا استدلال چرخهای، یعنی اینکه نتیجهگیری شما به نحوی (آشکار یا پنهان) در پیشفرضهایتان وجود داشته باشد. در این صورت بدون اینکه در واقع چیزی اثبات شده باشد، تصور نتیجهگیری منطقی به وجود میآید. این مغلطه میتواند بسیار زیرکانه استفاده شود. دقت کنید که پرسشگر، چگونه فرض میکند که کسی جهان را ساخته است.
" رابرت جاسترو، یکی از دانشمندان ناسا، نوشته است که با اعمال قانون دوم ترمودینامیک بر جهان میتوانیم ببینیم که سرعت دنیا مثل یک ساعت کوک شده رو به کاهش است. اگر که الان دارد کوک دنیا تمام میشود، باید زمانی وجود داشته باشد که جهان در حقیقت کاملا کوک شده بود. سوال واضح این است که چه کسی آن را کوک کرده بود؟ "
همانگویی
وقتی اتفاق میافتد که فرض و نتیجه یک استدلال در واقع یکی باشند. هرچند که A=A درست باشد و هزاربار تکرار آن هم درست باشد، این گزاره هیچ چیزی را خارج از خودش اثبات نمیکند. همانگویی، حالت خاصی از پنداشت پرسش است.
اصل انساننگر، یک همانگویی است که منجر به حالت دوگانه اشتباه میشود.
ببینید که چگونه استدلال برای اصل انساننگر، میتواند به این صورت ساده شود: اگر که چیزها جور دیگری بودند، همه چیز جور دیگری بود.
" مثلا اگر که نیروی گرانش وجود نداشت که مواد را به هم بچسباند، اصلا ستارهها و سیارهها به وجود نمیآمدند و هیچ گونه ارگانیسم پیچیدهای به وجود نمیآمد. اگر که نیروی هستهای وجود نداشت، چیزی نوترون و پروتون را در هسته اتم کنار هم نگه نمیداشت و در نتیجه نه اتم وجود نداشت و نه شیمی. اگر نیروهای اکترومغناطیس نبود، بین مواد هیچ کششی وجود نداشت. نور وجود نداشت. پس تمام این شرایط باید آماده باشند تا مقدمه شروع زندگی فراهم شود. اگر یکی از این قوانین را از جای خود بیرون آوریم، حیاتی وجود نخواهد داشت. "
فرض اشتباه
در این مغالطه، نتیجهگیری از یک گزاره به دلیل وجود فرض اشتباه در مقدمه آن گزاره، بیاعتبار میشود. شما نمیتوانید روی یک پی لرزان، خانهای محکم بسازید. تعصب بنیادی و استدلال اشتباه، معمولا فرض اشتباهی در خود دارند.
فرضهای اشتباه بسیار زیادی در استدلالهای معتقدان به آفرینش وجود دارد (یک سیل جهانی اتفاق افتاده است، تکامل درست نیست و ...) ولی یک مثال عالی، استدلال کیهانی کلام است. فرض اشتباه آن است که جهان "آغاز" شد. ما هیچ مدرکی نداریم که جهان زمانی "نبوده" است.
" استدلال کلام بسیار ساده است و از سه بخش تشکیل شده. فرض اول: هر چه به وجود میآید، حتما علتی داشته است. چیزی نمیتواند بدون یک علت به وجود بیاید. فرض دوم: جهان از جایی شروع شده است (جهان حادث است، نه قدیم) و با پیشرفتهای علمی که به دست آوردهایم، دلیل محکم داریم که این فرض دوم، درست است. با این دو فرض، به طور منطقی نتیجه میشود که جهان، علتی دارد. "
دلیل آوردن هدفمند
برای نجات استدلالی که بر پایهای لرزان بنا نهاده شده، استفاده میشود و تلاشی است برای سرپوش گذاشتن بر بخشهای نادرست یک استدلال. معمولا این کار برای جلوگیری از ارزیابی دوباره اعتبار یک گزاره استفاده میشود.
کن هوویند، استاد این گونه استدلال هدفمند است و البته، دلیل آوردن او خودش احتیاج به یک استدلال هدفمند دیگر دارد، که البته این از زیباییهای استدلال گفته شده است. ببینید که چگونه تلاش میکند برای توضیح افلاک.
" من نمیتوانم این را اثبات کنم، فقط حرف انجیل را تکرار میکنم که میگوید بالای اتمسفر زمین، آب وجود داشت. من البته حرف انجیل را قبول دارم و فکر میکنم که بقیه اشتباه میکنند. بعضیها میگویند که در واقع منظور انجیل، یخ بوده است و توسط یک میدان مغناطیسی اطراف زمین نگه داشته شده بود. نمیدانم، به هر حال بیرون از جو، آب وجود داشت. "
شیب لغزان
استدلال شیب لغزنده یعنی پذیرش یک گزاره، باعث پذیرفتن یک سری از گزارهها میشود که نتیجه آن، مغایر با نتیجه مطلوب است. در اینجا اعتبار استدلال بررسی نمیشود، بلکه نتیجه تصور شده برای آن اهمیت دارد.
باز هم ونومفنگایکس ما را با خودش به شیب لیز حماقتش میکشاند...
"عدهای ترجیح میدهند که باور داشته باشند از نسل میمون هستند و میتوانند مثل حیوانات رفتار کنند و به این دلیل است که بچههایشان مدرسه را ترک میکنند و مواد میزنند و تمام جامعه از هم وامیپاشد، چون جامعه باور دارد که از نسل میمون است، که خودش از نسل کرمخاکی بوده و از لجن درست شده است "
علت شمردن همبستگی (مغالطه علت شمردن مقارن)
این مغالطه بیان میکند که چون دو چیز همبسته هستند، ارتباط علت و معلولی بین آنها برقرار است. دو متغیر، ممکن است توسط متغیر سومی ایجاد شده باشند و یا کاملا به هم نامربوط باشند. یک مثال: مقدار گاز کربنیک و تعداد جنایات از سال ۱۹۵۰ به این طرف مدام افزایش داشتهاند، پس گاز کربنیک باعث جنایت میشود.
مثال دیگری که در اینجا داریم، علاوه بر این مغلطه، نمونهای است برای گزافگویی و اطناب کلام، که تعداد زیادی مثال ضعیف پشت سر هم ردیف میشوند تا از بررسی دقیق آنها جلوگیری شود.
کنت هوویند: مغالطات زیاد در واحد زمان، تضمینی!
" در سال ۱۹۶۳ برنامه دعا خواندن از مدارس ما حذف شد. در این سال، آمار بیماریهای مقاربتی افزایش ۳۸درصدی در بچههای ۱۰ تا ۱۴ سال داشت. در سال ۶۳ شاهد افزایش سکس قبل از ازدواج در همه سنین بودیم و همچنین حاملگی خارج از ازدواج در دختران ۱۰ تا ۱۴ سال. زاد و ولد، دو برابر شد در حالی که حاملگی رشد ۵ برابری داشت. امروزه یک سوم نوزادان حاصل روابط خارج از ازدواج هستند "
ریاضیات آفرینش (مغالطه آماری)
استدلالهای برپایه احتمالاتی که معتقدان به آفرینش استفاده میکنند، اغلب بر پایه ریاضیات آفرینش هستند. در این گونه استدلالها، تلاش میشود که احتمال وقوع یک پدیده بدون وجود آفریدگار، بسیار ناچیز نشان داده شود. در واقع این استدلال، حالت پیچیدهای از استدلال پهلوانپنبه است.
ریاضیات آفرینش در واقع پهلوانپنبهای است که میپندارد تکامل تنها ریشه در تصادف کور دارد. روند انتخاب طبیعی، در واقع نقطه مقابل تصادف است. ولی دیدن تلاش آنها در سر و کله زدن با اعداد بزرگ، خنده دار است.
" بعضی از دانشمندان تلاش کرده اند که احتمال به وجود آمدن تصادفی حیات را محاسبه کنند. سر فرد هویل، ریاضیدان بریتانیایی، به کمک دانشجویانش و استفاده از سوپرکامپیوتر، احتمال شکل گیری تصادفی پروتئینهای یک آمیب را تخمین زدهاند و حاصل، یک به روی ده به توان ۴۰هزار است. "
تغییر جای هدف (مغالطه تغییر موضع)
وقتی اتفاق میافتد که مباحثه کننده با احساس نزدیک شدن طرف مقابل به نتیجه نهایی، هدف و منظور را تغییر میدهد. وقتی که هدف مدام در حال تغییر جا است، نمیتوانید آن را بزنید.
چالش ۲۵۰هزار دلاری کنت هوویند، مثال خوبی است. شما هرگز جایزه را نمیبرید، چون او در لحظه آخر قوانین را عوض میکند تا مطمئن شود که سرتان بیکلاه میماند.
" - ما به هر کس که با آزمایش معتبر علمی بتواند تکامل را اثبات کند، ۲۵۰هزار دلار جایزه میدهیم.
- شما تا حالا موز خوردهاید؟
- بله. البته. من همه چیز میخورم. همین؟ این اثبات بود؟
- بله این اثبات بود
- این اثبات تکامل نیست "
اراجیف محض
گاهی هم نقص در منطق، باعث توضیحات سطحی میشود. معمولا این گونه موارد، ناپیوستگی بزرگی با واقعیت دارند و نتیجه، مهملات محض است.
چه کس دیگری جز کنت هوویند میتواند مثالی برای این بخش باشد؟
" مثل همه خزندگان دیگر، دایناسورها هم در تمام طول زندگیشان رشد میکردند. آنها مارمولکهای بزرگی بودند که در زمان آدم و حوا زندگی میکردند، قبل از آنکه زمین را آب فرا بگیرد.
« از نفسش گوگرد بیرون میزد و از دهانش آتش زبانه میکشید» ایوب، ۴۱:۲۱
میدانید که اژدهای آتشین واقعا وجود داشته است؟ یکی از من پرسید که آیا واقعا به وجود چنین اژدهایی باور دارم و من گفتم، البته که اعتقاد دارم "
دروغ آشکار
دروغ آشکار بیشتر یک شیادی و فریب است تا مغالطه. در این گونه استدلالهای معتقدان به خلقت، حقیقت به عنوان چیزی زائد نشان داده میشود.
مثالهای بسیار زیادی یافت میشود، ولی ما به سراغ بزرگترین و برجستهترین دروغ معتقدان به آفرینش در همه دوران میرویم.
" زیستشناسی اکنون وارد فازی میشود که باید مرحلهای انقلابی دانسته شود چون مدارک و حقایق به طرز اعجاب آوری در تضاد با نظریههای داروینی و پسا داروینی هستند "
* - توضیح لازم : با ترجمه این مثال خیلی مشکل داشتم. برایم جریان داروین و چشم و گولد چندان روشن نیست و باید در موردش بیشتر میخواندم. به همین دلیل حس میکنم که این بند، چندان گویا نیست. شاید اشاره داشته باشد به نقل قول ناقصی که از حرف گولد انجام شده. گویا او معتقد است که نمونههای انتقالی نادر - و نه نایاب - هستند و به جای تکامل، مدلی شامل تکامل و شکلگیری ناگهانی ارائه میدهد. اگر کسی اطلاع دقیق داشته باشد، خوشحال میشوم که بدانم.
مطالعه بیشتر:
- لیست مغالطهها در ویکیپدیا انگلیسی http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_fallacies
- لیست مغالطهها در ویکیپدیا فارسی http://goo.gl/fgqnA
- چهل و دو مغالطه مهم http://www.nizkor.org/features/fallacies/
یعنی استدلال به اینکه چیزی درست است، چون اکثریت مردم آن را درست میپندارند و تقریبا مشابه توسل به مرجعیت است. مغلطه در آنجاست که پیشفرض درست بودن نظر عام، به یک استدلال اعتبار میبخشد. در یک دموکراسی، اکثریت میتوانند دولت انتخاب کنند، ولی مهم است که بدانیم، اکثریت نمیتوانند حقیقت را "انتخاب" کنند. واقعیت، مستقل از باور شما، وجود خارجی دارد.
" ۶۱ درصد آمریکاییها باور دارند که زمین کمتر از ۱۰هزار سال سن دارد و توسط خدا آفریده شده است "
استخراج نقلقول (مغالطه نقل قول ناقص)
جستجو در منابع برای یافتن و استخراج هرگونه حرفی که به نحوی بخشی از مواضع شما را تایید میکند. در بسیاری از موارد، نقل قول به وضوح از چارچوب اصلی خود خارج شده و عمدا برای گمراه کردن مخاطب استفاده میشود.
یکی از مثالهای معروف، نقل قول از داروین در مورد چشم است، ولی دکتر گولد هم در این میان بینصیب نمانده. گولد در اینجا فقط به تئوری تعادل نقطهای اشاره میکند. جای دکتر گولد خالی است، دیگر نمیتواند با فصاحت از حرفهایش دفاع کند.
" کمیاب بودن گونههای انتقالی در فسیلها، تاکیدی است بر ناواضح بودن دیرینشناسی" (*)
مصاحبههای خیابانی
مصاحبه با مردم عادی، ترکیبی است از توسل به اکثریت و استخراج نقل قول. این استدلال، شامل چند مغالطه است و البته نظر یا دانش فرد مصاحبه شونده، هیچ ربطی به یک بحث منطقی ندارد.
این پسر مصاحبه شونده، بسیار از ری کامفرت دلنشینتر است، ولی به وضوح تازه از رختخواب بیرون آمده است. من هم نمیتوانم قبل از صبحانه، گونههای انتقالی (در تکامل) را به یاد بیاورم!
"- میتوانی از گونههای انتقالی، یک مثال بزنی؟ حیوانی که از تغییر شکل یک حیوان دیگر درست شده است.
- ... یک حیوان که الان وجود دارد، در واقع همین است که میبینیم. فعلا مثالی در ذهنم ندارم "
استدلال ناپیرو
نتیجهگیری بیربط به مفروضات. استدلال ناپیرو معمولا وقتی اتفاق میافتد که شخص، هیچ توالی منطقی را رعایت نکند. اغلب هم هیچ گونه ارتباط منطقی بین این گونه دلیل آوردن و واقعیت وجود ندارد.
چه کسی بهتر از کرک کامرون در برنامه بیل اورایلی میتواند این همه استدلال نامرتبط سرهم کند؟
" تازه، داروین گفته است که برای اثبات تکامل، که اولین پیشنهاد برای جایگزینی خدا است، باید بتوانید گونههای انتقالی را پیدا کنید. تبدیل یه حیوان به یک حیوان دیگر. در تمام فسیلها و تاریخ، ما حتی یک نمونه هم تمسابی (بدن مرغابی با سر تمساح) پیدا نکردیم. همچین چیزی وجود ندارد."
گمراه کردن (Red Herring)
یعنی اینکه در جواب نفر مقابل، چیزی کاملا بیربط ارائه کنیم. این جواب میتواند حتی درست هم باشد، ولی به هیچ وجه ربطی به حرف طرف مقابل پیدا نمیکند. رد هرینگ، یکی از تاکتیکهای معمول معتقدان به خلقت است. ببینید که جان پندلتون چگونه بحث در مورد سن فسیلها را با بحث در مورد یک چکمه به بیراهه میبرد.
" بعضیها میگویند که احتیاج به زمانی بسیار طولانی است تا یک فسیل شکل بگیرد. خوب فسیلهای زیادی وجود دارد و این که میبینید یکی از مثالهای مورد علاقه من است. یک چکمه کابوی، پیدا شده در غرب تگزاس، که پای شکسته کابوی بدبخت هنوز در آن است و تمام انگشتها هم در پرتونگاریها دیده میشوند ولی پا کاملا فسیل شده است. این چکمه در دهه ۱۹۸۰ پیدا شد "
استدلال نظر شخصی
در این گونه مغالطه، شخص ادعا میکند که نمیتواند در مورد چیزی فرض قابل قبول یا محتملی بیابد، پس مستقل از مدارک موجود، آن چیز نمیتواند درست باشد. مغالطه در آنجاست که شخص، نظر شخصی خود را در مورد چیزی، به عنوان مدرک در نظر میگیرد. مایکل بههه، استدلال مورد علاقه خود را مطرح میکند: تاژک باکتری . دقت کنید که او به جز نظر شخصی، هیچ استدلالی ارائه نمیکند.
" به یاد دارم بار اول که در این کتاب مرجع بیوشیمی دنبال چیزی میگشتم، عکسی از تاژک باکتری دیدم، با تمام قسمتهای مختلفش و تمام جزییات اعجاب انگیزش. تاژک، انگار که موتور و محور و ملخک داشت. به محض اینکه عکس را دیدم، گفتم که این یک موتور کامل است. این حتما طراحی شده است. این نمونهای یک کار اتفاقی از قطعات کنار هم گرفته نمیتواند باشد."
توسل به نادانی (مغالطه توسل به جهل)
در این مغالطه، شخص ادعا میکند که فرضی درست است، چون خلافش ثابت نشده؛ و یا اشتباه است، چون مدرکی برای درست بودنش در دست نیست. استدلال "خدای حفرهها" معمولا با توسل به نادانی شروع میشود.
نمونه: ادعای این خانم، که علم تاکنون نتوانسته توضیح روشنی از ایجاد موجود زنده از مواد بیجان به دست بدهد.
البته نبودن مدرک، مدرکی بر نبودن نیست!
" زندگی چگونه روی زمین آغاز شد؟ معتقدان به تکامل میگویند که زندگی با تشکیل یک سلول شروع شد. ولی میدانیم که در طبیعت هیچ چیزی اتفاقی نیست. هیچ کس نمیتواند حتی با تکنولوژی پیشرفته قرن بیستم، یک سلول زنده بسازد. "
نقض فلسفه علم
قویترین ابزار کشف واقعیت دنیای اطراف، روش علمی است. با این وجود، علم نمیتواند برای توضیح چیزهای ماورایی استفاده شود. مستقل از نظر شما در مورد وجود یک دنیای ماورایی، علم هیچ نظری در مورد آن ندارد.
لی استروبل، ناقض بزرگ فلسفه علم است. او ابتدا ادعا میکند که علم از او یک آتئیست ساخت و سپس میگوید که همان علم، دوباره او را به خدا بازگرداند. علم هیچکدام از این کارها را نمیتواند بکند.
" من معتقدم که با علم، میتوانیم خدا را ببینیم. "
مغالطه ابهام واژه
استفاده از یک واژه با چند معنی، به منظور گمراه کردن طرف مقابل. در مغلطههای معتقدان به آفرینش، نمونه همیشه در دسترس این مورد استفاده از "تئوری" است. در علم، تئوری یعنی: "مدلی از لحاظ منطقی منسجم، که پایه مستدل دارد". در زبان عامه، تئوری بیشتر به مفهوم گمان و پندار به کار میرود. این دو را با هم اشتباه نکنید.
مغالطههای معتقدان به آفرینش، مختص مسیحیان نیست. این جناب مسلمان هم برای درک معنی "تئوری تکامل" مشکل دارد.
" سوال این است: چگونه میتوانید قرآن را با نظریه تکامل داروین مطابقت بدهید؟ خواهرم، من تاکنون هیچ کتابی ندیدهام که بگوید «اصل» تکامل. همه کتابها نوشتهاند «تئوری» تکامل "
دوگانه اشتباه (مغالطه طرد شقوق)
در این حالت، دو گزینه به عنوان تنها امکانهای موجود در مقابل هم قرار میگیرند. اگر یکی درست باشد، پس دیگری نادرست است. مغالطه در آن است که شاید این دو گزینه، تنها انتخابهای موجود نباشند و شاید حتی مربوط به همدیگر هم نباشند.
ونومفنگایکس این مغالطه را درنبرد بین تکامل کلاسیک و دین به ما نشان میدهد. این بچه، تمام عیار ترسناک است.
" بعضی از مردم ممکن است فکر کنند که شاید خدا ترتیبی داده بود که ما با تکامل به حالت موجود برسیم. خوب البته این خدا، خدای انجیل نیست. چون خدای انجیل میگوید که مرگ، به دلیل گناه انسان به وجود آمد در حالیکه تکامل میگوید که انسان از مرگ به وجود آمد. این دو کاملا متضاد همدیگر هستند و فقط یکی از آنها میتواند درست باشد، چون طبیعت دو گزاره مخالف هم است. در واقع، این اثبات درستی انجیل است که از هر لحاظ در نقطه مقابل تکامل قرار دارد. اصلا میتوانید این طور به نظریه تکامل برسید: ببینید انجیل چه گفته و سپس آن را درست برعکس کنید. "
مصادره به مطلوب (پنداشت پرسش)
یا استدلال چرخهای، یعنی اینکه نتیجهگیری شما به نحوی (آشکار یا پنهان) در پیشفرضهایتان وجود داشته باشد. در این صورت بدون اینکه در واقع چیزی اثبات شده باشد، تصور نتیجهگیری منطقی به وجود میآید. این مغلطه میتواند بسیار زیرکانه استفاده شود. دقت کنید که پرسشگر، چگونه فرض میکند که کسی جهان را ساخته است.
" رابرت جاسترو، یکی از دانشمندان ناسا، نوشته است که با اعمال قانون دوم ترمودینامیک بر جهان میتوانیم ببینیم که سرعت دنیا مثل یک ساعت کوک شده رو به کاهش است. اگر که الان دارد کوک دنیا تمام میشود، باید زمانی وجود داشته باشد که جهان در حقیقت کاملا کوک شده بود. سوال واضح این است که چه کسی آن را کوک کرده بود؟ "
همانگویی
وقتی اتفاق میافتد که فرض و نتیجه یک استدلال در واقع یکی باشند. هرچند که A=A درست باشد و هزاربار تکرار آن هم درست باشد، این گزاره هیچ چیزی را خارج از خودش اثبات نمیکند. همانگویی، حالت خاصی از پنداشت پرسش است.
اصل انساننگر، یک همانگویی است که منجر به حالت دوگانه اشتباه میشود.
ببینید که چگونه استدلال برای اصل انساننگر، میتواند به این صورت ساده شود: اگر که چیزها جور دیگری بودند، همه چیز جور دیگری بود.
" مثلا اگر که نیروی گرانش وجود نداشت که مواد را به هم بچسباند، اصلا ستارهها و سیارهها به وجود نمیآمدند و هیچ گونه ارگانیسم پیچیدهای به وجود نمیآمد. اگر که نیروی هستهای وجود نداشت، چیزی نوترون و پروتون را در هسته اتم کنار هم نگه نمیداشت و در نتیجه نه اتم وجود نداشت و نه شیمی. اگر نیروهای اکترومغناطیس نبود، بین مواد هیچ کششی وجود نداشت. نور وجود نداشت. پس تمام این شرایط باید آماده باشند تا مقدمه شروع زندگی فراهم شود. اگر یکی از این قوانین را از جای خود بیرون آوریم، حیاتی وجود نخواهد داشت. "
فرض اشتباه
در این مغالطه، نتیجهگیری از یک گزاره به دلیل وجود فرض اشتباه در مقدمه آن گزاره، بیاعتبار میشود. شما نمیتوانید روی یک پی لرزان، خانهای محکم بسازید. تعصب بنیادی و استدلال اشتباه، معمولا فرض اشتباهی در خود دارند.
فرضهای اشتباه بسیار زیادی در استدلالهای معتقدان به آفرینش وجود دارد (یک سیل جهانی اتفاق افتاده است، تکامل درست نیست و ...) ولی یک مثال عالی، استدلال کیهانی کلام است. فرض اشتباه آن است که جهان "آغاز" شد. ما هیچ مدرکی نداریم که جهان زمانی "نبوده" است.
" استدلال کلام بسیار ساده است و از سه بخش تشکیل شده. فرض اول: هر چه به وجود میآید، حتما علتی داشته است. چیزی نمیتواند بدون یک علت به وجود بیاید. فرض دوم: جهان از جایی شروع شده است (جهان حادث است، نه قدیم) و با پیشرفتهای علمی که به دست آوردهایم، دلیل محکم داریم که این فرض دوم، درست است. با این دو فرض، به طور منطقی نتیجه میشود که جهان، علتی دارد. "
دلیل آوردن هدفمند
برای نجات استدلالی که بر پایهای لرزان بنا نهاده شده، استفاده میشود و تلاشی است برای سرپوش گذاشتن بر بخشهای نادرست یک استدلال. معمولا این کار برای جلوگیری از ارزیابی دوباره اعتبار یک گزاره استفاده میشود.
کن هوویند، استاد این گونه استدلال هدفمند است و البته، دلیل آوردن او خودش احتیاج به یک استدلال هدفمند دیگر دارد، که البته این از زیباییهای استدلال گفته شده است. ببینید که چگونه تلاش میکند برای توضیح افلاک.
" من نمیتوانم این را اثبات کنم، فقط حرف انجیل را تکرار میکنم که میگوید بالای اتمسفر زمین، آب وجود داشت. من البته حرف انجیل را قبول دارم و فکر میکنم که بقیه اشتباه میکنند. بعضیها میگویند که در واقع منظور انجیل، یخ بوده است و توسط یک میدان مغناطیسی اطراف زمین نگه داشته شده بود. نمیدانم، به هر حال بیرون از جو، آب وجود داشت. "
شیب لغزان
استدلال شیب لغزنده یعنی پذیرش یک گزاره، باعث پذیرفتن یک سری از گزارهها میشود که نتیجه آن، مغایر با نتیجه مطلوب است. در اینجا اعتبار استدلال بررسی نمیشود، بلکه نتیجه تصور شده برای آن اهمیت دارد.
باز هم ونومفنگایکس ما را با خودش به شیب لیز حماقتش میکشاند...
"عدهای ترجیح میدهند که باور داشته باشند از نسل میمون هستند و میتوانند مثل حیوانات رفتار کنند و به این دلیل است که بچههایشان مدرسه را ترک میکنند و مواد میزنند و تمام جامعه از هم وامیپاشد، چون جامعه باور دارد که از نسل میمون است، که خودش از نسل کرمخاکی بوده و از لجن درست شده است "
علت شمردن همبستگی (مغالطه علت شمردن مقارن)
این مغالطه بیان میکند که چون دو چیز همبسته هستند، ارتباط علت و معلولی بین آنها برقرار است. دو متغیر، ممکن است توسط متغیر سومی ایجاد شده باشند و یا کاملا به هم نامربوط باشند. یک مثال: مقدار گاز کربنیک و تعداد جنایات از سال ۱۹۵۰ به این طرف مدام افزایش داشتهاند، پس گاز کربنیک باعث جنایت میشود.
مثال دیگری که در اینجا داریم، علاوه بر این مغلطه، نمونهای است برای گزافگویی و اطناب کلام، که تعداد زیادی مثال ضعیف پشت سر هم ردیف میشوند تا از بررسی دقیق آنها جلوگیری شود.
کنت هوویند: مغالطات زیاد در واحد زمان، تضمینی!
" در سال ۱۹۶۳ برنامه دعا خواندن از مدارس ما حذف شد. در این سال، آمار بیماریهای مقاربتی افزایش ۳۸درصدی در بچههای ۱۰ تا ۱۴ سال داشت. در سال ۶۳ شاهد افزایش سکس قبل از ازدواج در همه سنین بودیم و همچنین حاملگی خارج از ازدواج در دختران ۱۰ تا ۱۴ سال. زاد و ولد، دو برابر شد در حالی که حاملگی رشد ۵ برابری داشت. امروزه یک سوم نوزادان حاصل روابط خارج از ازدواج هستند "
ریاضیات آفرینش (مغالطه آماری)
استدلالهای برپایه احتمالاتی که معتقدان به آفرینش استفاده میکنند، اغلب بر پایه ریاضیات آفرینش هستند. در این گونه استدلالها، تلاش میشود که احتمال وقوع یک پدیده بدون وجود آفریدگار، بسیار ناچیز نشان داده شود. در واقع این استدلال، حالت پیچیدهای از استدلال پهلوانپنبه است.
ریاضیات آفرینش در واقع پهلوانپنبهای است که میپندارد تکامل تنها ریشه در تصادف کور دارد. روند انتخاب طبیعی، در واقع نقطه مقابل تصادف است. ولی دیدن تلاش آنها در سر و کله زدن با اعداد بزرگ، خنده دار است.
" بعضی از دانشمندان تلاش کرده اند که احتمال به وجود آمدن تصادفی حیات را محاسبه کنند. سر فرد هویل، ریاضیدان بریتانیایی، به کمک دانشجویانش و استفاده از سوپرکامپیوتر، احتمال شکل گیری تصادفی پروتئینهای یک آمیب را تخمین زدهاند و حاصل، یک به روی ده به توان ۴۰هزار است. "
تغییر جای هدف (مغالطه تغییر موضع)
وقتی اتفاق میافتد که مباحثه کننده با احساس نزدیک شدن طرف مقابل به نتیجه نهایی، هدف و منظور را تغییر میدهد. وقتی که هدف مدام در حال تغییر جا است، نمیتوانید آن را بزنید.
چالش ۲۵۰هزار دلاری کنت هوویند، مثال خوبی است. شما هرگز جایزه را نمیبرید، چون او در لحظه آخر قوانین را عوض میکند تا مطمئن شود که سرتان بیکلاه میماند.
" - ما به هر کس که با آزمایش معتبر علمی بتواند تکامل را اثبات کند، ۲۵۰هزار دلار جایزه میدهیم.
- شما تا حالا موز خوردهاید؟
- بله. البته. من همه چیز میخورم. همین؟ این اثبات بود؟
- بله این اثبات بود
- این اثبات تکامل نیست "
اراجیف محض
گاهی هم نقص در منطق، باعث توضیحات سطحی میشود. معمولا این گونه موارد، ناپیوستگی بزرگی با واقعیت دارند و نتیجه، مهملات محض است.
چه کس دیگری جز کنت هوویند میتواند مثالی برای این بخش باشد؟
" مثل همه خزندگان دیگر، دایناسورها هم در تمام طول زندگیشان رشد میکردند. آنها مارمولکهای بزرگی بودند که در زمان آدم و حوا زندگی میکردند، قبل از آنکه زمین را آب فرا بگیرد.
« از نفسش گوگرد بیرون میزد و از دهانش آتش زبانه میکشید» ایوب، ۴۱:۲۱
میدانید که اژدهای آتشین واقعا وجود داشته است؟ یکی از من پرسید که آیا واقعا به وجود چنین اژدهایی باور دارم و من گفتم، البته که اعتقاد دارم "
دروغ آشکار
دروغ آشکار بیشتر یک شیادی و فریب است تا مغالطه. در این گونه استدلالهای معتقدان به خلقت، حقیقت به عنوان چیزی زائد نشان داده میشود.
مثالهای بسیار زیادی یافت میشود، ولی ما به سراغ بزرگترین و برجستهترین دروغ معتقدان به آفرینش در همه دوران میرویم.
" زیستشناسی اکنون وارد فازی میشود که باید مرحلهای انقلابی دانسته شود چون مدارک و حقایق به طرز اعجاب آوری در تضاد با نظریههای داروینی و پسا داروینی هستند "
* - توضیح لازم : با ترجمه این مثال خیلی مشکل داشتم. برایم جریان داروین و چشم و گولد چندان روشن نیست و باید در موردش بیشتر میخواندم. به همین دلیل حس میکنم که این بند، چندان گویا نیست. شاید اشاره داشته باشد به نقل قول ناقصی که از حرف گولد انجام شده. گویا او معتقد است که نمونههای انتقالی نادر - و نه نایاب - هستند و به جای تکامل، مدلی شامل تکامل و شکلگیری ناگهانی ارائه میدهد. اگر کسی اطلاع دقیق داشته باشد، خوشحال میشوم که بدانم.
مطالعه بیشتر:
- لیست مغالطهها در ویکیپدیا انگلیسی http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_fallacies
- لیست مغالطهها در ویکیپدیا فارسی http://goo.gl/fgqnA
- چهل و دو مغالطه مهم http://www.nizkor.org/features/fallacies/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر