۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

تقلب آلمانی و تقلب ایرانی

از دو روز پیش بحثی در مورد مدرک تحصیلی وزیر دفاع آلمان در رسانه‌ها به راه افتاده است. ظاهرا جناب وزیر، بخش‌هایی از پایان نامه دکترایشان را بدون ذکر ماخذ و فقط با کپی/پیست انجام داده‌اند. روزنامه فرانکفورتر آلگماینه دقیقا بخش‌هایی از کتاب وزیر را در کنار اصل نوشته قرار داده و کاملا مستند مچ او را گرفته است. بعد از اینکه آتش جریان بالا گرفت، سخنگویی از طرف مرکل صدراعظم آلمان، به رسانه‌ها گفت که بهترین مرجع برای تایید یا رد این ادعا، دانشگاه محل تحصیل گوتنبرگ (وزیر دفاع) است و مرکل تا اتمام بررسی‌ها، نظر خاصی نخواهد داشت. از طرف دیگر با فشار رسانه‌ها و خبرنگاران، گوتنبرگ وادار به موضع گیری مشخص شده است. او اعلام کرده که تا مشخص شدن نتیجه تحقیقات، به هیچ وجه از عنوان دکتر استفاده نخواهد کرد ولی در هر حال قصدی برای استعفا از وزارت ندارد. البته به دلیل سهل انگاری در اعلام منبع مورد استفاده، عذرخواهی می‌کند و نواقص را برطرف خواهد کرد. حالا جریان به جایی کشیده که باید مشخص شود آیا واقعا آقای گوتنبرگ قصد داشته برای دستیابی به دکترا دروغ بگوید؟ یا بعدا از مدرکی که لایقش نبوده و برای آن کار نکرده استفاده کند؟
به یاد مدارک قلابی ایرانی افتادم. کسی که از رهبر و نه از مردم، عنوان رییس جمهور دریافت کرده و دستش به خون جوانان ایران آلوده است، با وقاحت مدرک را کاغذپاره می‌خواند، مخالفان وزیر دروغگو را تهمت‌زن می‌داند و تازه بعد از اثبات افتضاح، بر آن اصرار هم می‌کند! و البته بعد از چندی، آدم به مراتب کثیف‌تری را با حمایت همان بی‌همه‌چیزی که حکم ریاست خودش را تایید کرده در کابینه‌اش نگه می‌دارد که مدرک تحصیلی، تنها کسری قابل چشمپوشی از سیاهه بلندبالای خلافکاری‌هایش است. اصولا هر حرف سالم و راست و درستی با طبع اینها سازگاری ندارد و صفرایشان را می‌افزاید.
آقای وزیر دفاع فعلی آلمان با نام کاملKarl Theodor Maria Nikolaus Johann Jacob Philipp Franz Joseph Sylvester Freiherr von und zu Guttenberg از خانواده‌ای بسیار قدیمی و معتبر می‌آید که سابقه درخشانی در تاریخ معاصر آلمان دارد. اجدادش همه سیاستمدار بوده‌اند و اصولا سر میز غذاخوری تمام آقایان و خانم‌ها بحث سیاسی می‌کرده‌اند. این خانواده از سال 1158 میلادی سرشناس بوده و از سال 1700 لقب بارون داشته است. برای چنین آدمی، قبول این اتهام باید سنگین‌تر باشد، ولی مجبور است بپذیرد و به سایرین احترام بگذارد، زیرا ساز و کارهایی در اجتماع وجود دارد که می‌تواند دوران فعالیت حرفه‌ای و البته پیشینه‌اش را خراب کند. 
وزیر کشور قبلی و البته در حال حاضر هم رحیمی، آدم هایی بی‌پیشینه روشن هستند که با زد و بندهای سیاسی و اقتصادی، جایی برای خود در گروه حاکم پیدا کرده‌اند و خارج از این قالب، هیچ برای عرضه ندارند. می‌دانند اگر از این خر مراد پیاده شدند، باید به دیگران حسابی سواری بدهند. می‌دانند که به جز وقاحت و گرفتن پاچه دیگران و پرونده‌سازی، هنری ندارند. و صدالبته باید رئیس‌شان را هم فراموش نکرد که ناگهان با موجی که خود مردم و البته بخشی از اصلاح‌طلبان ساخته بودند، از ناکجا آباد آمد و رای درو کرد و بر مصدر نشست و حالی بر مملکت رفت که تو دانی! 
این‌ها با معذرت‌خواهی می‌میرند و زندگی‌شان به وقاحت وابسته است. اینها اگر قرار به رفتن باشد، تا نفر آخری که بتوانند با خود به پایین می‌کشند. امیدوارم اشتباه کنم و آینده‌ای خونبار تر نداشته باشیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر