بیست فضانورد تصمیم میگیرند به مریخ بروند. تمام وسایل زندگی روی سیاره سرخ برایشان فراهم است و نه تنها برای ۲ سال ذخیره دارند، که پروازهای منظم از زمین هم آذوقه به دستشان میرساند و ارتباط همیشگی تلفنی و اینترنتی هم با زمین دارند. ممکن است بچهدار هم بشوند و هرچند سفر نسل اول مسافران مریخ فعلا برگشتناپذیر است، شاید نسل دوم آنها بتواند به زمین هم بازگردد. آیا این کار اخلاقی است؟ اگر که نسل اول به تصمیم خود رفته باشند، عادلانه است که انسانهایی در فضای بسته تولید کنند، که سرنوشت چندان بهتری نسبت به پدر و مادرشان نخواهند داشت؟
چند روز بود که با خودم کلنجار میرفتم و همه تلاشم این بود که شرایط را تا جایی که میتوانم ایدهآل در نظر بگیرم: سفر امن، ماندن بیخطر بر مریخ، حتی وسایل تفریحی، پشتیبانی مداوم از سوی زمینیان، تعداد زیاد مسافران و ... . محکومیت نسل دوم، نسلی که احتمالا محکوم خواهد بود به ماندن در شرایطی که بر او تحمیل شده، برایم قابل پذیرش نبود. البته که به سادگی میشود با وضعیت کودکان روی زمین مقایسهاش کرد: اجبار به کار کردن از ۶ سالگی، در حالی که تا آن سن چندان هم کودکی نداشتهاند. ازدواج در ده سالگی. بچهدار شدن در حوالی چهارده سالگی مثلا، و باقی ماجرا. تنها تفاوت اینجاست که شانس فرار زمینیان از سرنوشت، بیشتر است.
اگر کسی از زندگی خود سیر شده باشد، تفنگ به دستش نمیدهم و برعکس همه تلاشم را میکنم که اشتهای جدیدی برایش دست و پا کنم؛ باعث کشتهشدنش نمیشوم و با او همکاری نمیکنم، ولی در نهایت به تصمیمش احترام میگذارم. آیا فرستادن چند نفر به یک سیاره دیگر، وقتی که میدانیم شانس زنده ماندن کمی دارند، اخلاقی است؟ درباره خطر احتمالی حرف نمیزنیم، بلکه میدانیم که بازگشتی در کار نیست.
امشب دنبال جایی میگشتم که بحثی و نظری در این باره بخوانم. به برنامه Mars-One رسیدم. جریان از این قرار است که یک آدم ثروتمند (باز لنزدورپ، فوق لیسانس مکانیک از دانشگاه تونته هلند در سال ۲۰۰۳، موسس یک شرکت تولید انرژی بادی در سال ۲۰۰۸، در حال حاضر سرمایهگذار و رییس پروژه ابتکاری خودش) به این فکر افتاده که سال ۲۰۲۳ اولین مسافران را روانه مریخ کند. داوطلبان میتوانند فرم پر کنند و در برنامههای آمادگی ثبت نام کنند. از تعداد اولیه (تاکنون نزدیک صد هزار داوطلب) در پایان ۴۰ نفر انتخاب میشوند که در یک برنامه تلویزیونی (چیزی مثل Big Brother) شرکت میکنند و ضمن آموزش دیدن، توسط بینندگان برنامه از نظر آمادگی بدنی و روحی سنجیده میشوند و نمره میگیرند. در نهایت این بینندگان هستند که ۴ نفر را برای مسافرت انتخاب میکنند. این چهار نفر میتوانند هر لحظه، حتی چند دقیقه قبل از پرواز، انصراف دهند. به آنها گفته میشود که چه خطراتی در انتظارشان است و شرایط زندگی آنها بر مریخ، چگونه خواهد بود. هر دو سال هم چهار نفر دیگر به گروه اول خواهند پیوست. در ویدئوی تبلیغاتی پروژه، به روشنی گفته میشود که این داوطلبان، برای همیشه روی مریخ زندگی خواهند کرد.
حالا جریان را اینگونه ببینیم: تماشاگران تلویزیونی، عده زیادی را زیر نظر دارند. طبق سلایق و برداشتهای خودشان، چند نفر را انتخاب میکنند و آنها را برای کاری بیبازگشت به فضا میفرستند و سپس سراغ تیم بعدی میروند. نمیدانم خوشحالترم که به جای آنها باشم که امتیاز کافی نمیآورند، به جای آنها که به فضا میروند، یا به جای رای دهندگانی که همکاری مستقیم در برآوردن آرزوی یک انسان دیگر (و غیرمستقیم در کشتن یک انسان) دارند.
در وبسایت پروژه میخوانیم :
مسافرت یک طرفه (یا مهاجرت) به مریخ تا بیست سال آینده تنها راه سفر به این سیاره است. این، به معنی مردود دانستن احتمال بازگشت در سالهای آینده نیست و البته پیشرفتهای فنی در آینده، مشکلات کار را بسیار کمتر خواهد کرد...ما همه تلاشمان را میکنیم که این سفر تا بیشترین اندازه ممکن، امن باشد...تمام کسانی که به مریخ میروند، به خواست خودشان بوده است. ما تمام تلاشمان را میکنیم که آنها را به بهترین شکل، آماده کنیم...با همه موارد گفته شده، باید تاکید کنیم که این مسافرت هنوز هم یک طرفه است. البته اروپاییها قبلا این کار را کردهاند: به استرالیا مهاجرت کردند و نمیدانستند که چند سال بعد میتوانند به راحتی با هواپیما به اروپا بازگردند. شاید در آینده مسافرت مریخ هم اینطور باشد.
البته این تنها پروژه مسافرت به مریخ نیست، ولی نزدیکترین آنهاست. وقتی انجام میشود که هنوز توانایی فنی بشر، به مرزهای تصور پروژهای برای بازگشت هم نرسیده و برای ماندن هم چندان برنامه درست و روشنی در دست نیست. بخشی از پول برنامه باید از بینندگان تلویزیونی و برنامه Reality TV این پروژه تامین شود و این برنامهها ممکن است در جذب بیننده ناتوان باشند و خلاصه شش میلیارد دلار سرمایه در نظر گرفته شده برای این کار، اصلا واقعبینانه نیست. (منبع) باز هم از نظر فنی، گاردین مینویسد مقدار تابشی که هر فضانورد در روز دریافت میکند، به اندازه دُز سالانه مجاز برای انسان است. سفینهای که بتواند در برابر تابش کیهانی (که چندین برابر قویتر از تابش خورشید است) مقاومت کند اصلا نمیتواند از زمین جدا شود، اگر که با مواد موجود ساخته شود. لباسهای بسیار مقاومتری هم برای زندگی بر مریخ لازم است، تا بتوان شانس زندگی مسافران را از ۵۰۰ روز افزایش داد. همه اینها به کنار، اثرات وحشتناک روانی زندگی در چنین فضایی، اصلا با زندگی در کابینهای تحقیقاتی زمستانهای قطب هم قابل مقایسه نیست. افسردگی شدید، دیوانه شدن و تمایل به خودکشی، در کمین زندگیکنندگان در آن شرایط است.
میتوان چیزهای زیادی به داوطلبان مشتاق این مسافرت بیبازگشت گفت، مثلا: "شما برای پیشرفت علم به مریخ خواهید رفت، در سفری بیبازگشت". یا مثلا: " شما برای پیشرفت علم به مریخ خواهید رفت، در سفری بیبازگشت. و در آنجا کاملا تنها و ایزوله خواهید بود، به دور از هر گونه دلگرمی و همراهی که میتواند شما را افسرده، یا حتی دیوانه کند با تمایل به خودکشی، و فقط در چند ماه. شما و چند همکارتان در مکانی کاملا بسته خواهید بود، برای چند سال یا دهه، بی هیچ شانسی برای جداشدن از آنها. شما دیگر هرگز در یک باغ قدم نخواهید زد و شام در رستوران به همراه دوستان را تجربه نخواهید کرد".
(برای جلوگیری از طولانی شدن بیشتر، پیشنهاد میکنم که متن کامل نوشته بالا را اینجا بخوانید.)
انگار همه چیز فراهم شده برای نتیجهگیری من: این اگر خودکشی نباشد، آدمکشی است. نابود کردن چند نفر است، به بهای سرگرمی عدهای. با این شرایط، هیچ بحثی درباره اخلاقی نبودن این کار باقی نمیماند و نتیجه مشخص است.
و باز هم بر خلاف فکر بالا: شاید من ناخودآگاه در برابرش جبهه گرفتهام، چون بحث اخلاقی بودن این کار از یک فرض به صورت مثال عملی درآمده است. شرایط، نباید این همه اخلاق را عوض کند. اگر که همین مسافرت با فرض امن بودن سفر و ماندن انجام شود، باز هم غیراخلاقی است؟ اراده انسان برای رفتن چه میشود؟ اگر که کسی این کار را کرد، باید اجازه بچهدار شدن را از او گرفت؟
و فعلا این درگیری ادامه دارد. تصمیم آسانی نیست. یک بار دیگر دوره میکنم:
۱- فرستادن انسان به چنین ماموریت بیبازگشتی، قابل مقایسه با اولین ماموریتهای فضایی نیست. آنها شانس زندهماندن داشتند. برای پرواز بیبرگشت برنامهریزی نشده بود. همین الان هم ساکنان ایستگاههای فضایی فقط چند ساعت با زمین فاصله دارند و بیشتر از سه ماه را دور از زمین سر نمیکنند.
۲- موضوع نجات انسانهای دیگر از یک خطر احتمالی نیست. مثلا نمیتوان با فداکاری نیروهای امداد و نجات مقایسهاش کرد.
۳- اراده، میتواند تمام دلایل را زیر پا بگذارد. تناقض بزرگ من آنجاست که اراده انسان را مقدم بر همه چیز (یا بسیاری از چیزها) میدانم ولی اینجا نمیتوانم دست انسان را باز بگذارم.
۴- تولید مثل در آن شرایط باید ممنوع باشد. این، ظلم آشکار به کودکان است. از سوی دیگر، بسیاری از خانوادههای زمینی هم باید از بچهدار شدن خودداری کنند. نگاه کنید به زندگی بسیاری از کودکان، که آمیخته است با بدبختیهای مختلف. شرایط روی مریخ و زمین بسیار متفاوت است، ولی کیست که جلوی اراده دیگری برای تولید مثل را بگیرد؟
۵- تمام این حرفها از روی بیکاری نیست. اصلا مهم هم نیست که این سفر انجام شود یا نه. اخلاقیات امروز بسیار پیچیدهتر از گذشته است. مرزهای اخلاق انگار تار و مبهم شدهاند. اصلا دوست دارم این بحث را زمینه کاری آیندهام بگذارم.
۱- فرستادن انسان به چنین ماموریت بیبازگشتی، قابل مقایسه با اولین ماموریتهای فضایی نیست. آنها شانس زندهماندن داشتند. برای پرواز بیبرگشت برنامهریزی نشده بود. همین الان هم ساکنان ایستگاههای فضایی فقط چند ساعت با زمین فاصله دارند و بیشتر از سه ماه را دور از زمین سر نمیکنند.
۲- موضوع نجات انسانهای دیگر از یک خطر احتمالی نیست. مثلا نمیتوان با فداکاری نیروهای امداد و نجات مقایسهاش کرد.
۳- اراده، میتواند تمام دلایل را زیر پا بگذارد. تناقض بزرگ من آنجاست که اراده انسان را مقدم بر همه چیز (یا بسیاری از چیزها) میدانم ولی اینجا نمیتوانم دست انسان را باز بگذارم.
۴- تولید مثل در آن شرایط باید ممنوع باشد. این، ظلم آشکار به کودکان است. از سوی دیگر، بسیاری از خانوادههای زمینی هم باید از بچهدار شدن خودداری کنند. نگاه کنید به زندگی بسیاری از کودکان، که آمیخته است با بدبختیهای مختلف. شرایط روی مریخ و زمین بسیار متفاوت است، ولی کیست که جلوی اراده دیگری برای تولید مثل را بگیرد؟
۵- تمام این حرفها از روی بیکاری نیست. اصلا مهم هم نیست که این سفر انجام شود یا نه. اخلاقیات امروز بسیار پیچیدهتر از گذشته است. مرزهای اخلاق انگار تار و مبهم شدهاند. اصلا دوست دارم این بحث را زمینه کاری آیندهام بگذارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر