۱- سوره بقره، آیه ۱۰۹:
ودّ كثير من اهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبين لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى ياتى اللّه باءمره ان اللّه على كل شى ء قدير
(منبع: با تقریب خوبی همه قرآنهای موجود روی زمین)
ترجمه: بسيارى از اهل كتاب دوست ميدارند و آرزو مى كنند ايكاش ميتوانستند شما را بعد از آنكه ايمان آورديد بكفر برگردانند و اين آرزو را از در حسد در دل مى پرورند بعد از آنكه حق براى خود آنان نيز روشن گشته ، پس فعلا آنان را عفو كنيد و ناديده بگيريد تا خدا امر خود را بفرستد كه او بر هر چيز قادر است.
تفسیر:
(فاعفوا و اصفحوا) ميگويند: اين آيه با آيه جهاد نسخ شده كه در همين نزديكى جريانش گذشت .
(حتى ياءتى اللّه بامره )، در همان گذشته نزديك گفتيم : اين جمله خود اشاره دارد بر اينكه بزودى حكم عفو و گذشت نسخ خواهد شد و حكم ديگرى در حق كفار تشريع ميشود و نظير اين جريان در چهار آيه بعد كه مى فرمايد: (اولئك ما كان لهم ان يدخلوها الا خائفين) جريان دارد چون مى فرمايد: كفار قريش با ترس و لرز مى توانند داخل مسجدالحرام شوند، و ليكن در آيه : (انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا)، (مشركين نجسند و ديگر بعد از امسال نبايد داخل مسجدالحرام شوند)، آن حكم نسخ شد، و ورود مشركين بمسجدالحرام بكلى ممنوع اعلام گرديد، اما كلمه (امر)، انشاءاللّه در تفسير آيه : (ويساءلونك عن الروح قل الروح من امر ربى)، گفتار در معنايش خواهد آمد.
۲- سوره توبه، آیه ۲۹:
قاتلوا الذين لا يومنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الكتب حتى يعطوا الجزيه عن يد و هم صغرون
ترجمه: با كسانى كه از اهل كتابند و به خدا و روز جزا ايمان نمى آورند و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده حرام نمى دانند و به دين حق نمى گروند كارزار كنيد تا با دست خود و بذلت جزيه بپردازند.
تفسیر:
اين آيات مسلمين را امر مى كند به اينكه با اهل كتاب كه از طوايفى بودند كه ممكن بود جزيه بدهند و بمانند و ماندنشان آنقدر مفسده نداشت كارزار كنند، و در انحرافشان از حق در مرحله اعتقاد و عمل، امورى را ذكر مى كند.
از آيات بسيارى برمى آيد كه منظور از اهل كتاب يهود و نصارى هستند، و آيه شريفه (ان الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصارى و المجوس و الذين اشركوا ان الله يفصل بينهم يوم القيمه ان الله على كل شى ء شهيد) دلالت و يا حد اقل اشعار دارد بر اينكه مجوسيان نيز اهل كتابند، زيرا در اين آيه و ساير آياتى كه صاحبان اديان آسمانى را مى شمارد در رديف آنان و در مقابل مشركين بشمار آمده اند، و صابئين همچنانكه در سابق هم گفتيم يك طائفه از مجوس بوده اند كه به دين يهود متمايل شده و دينى ميان اين دو دين براى خود درست كرده اند.
و از سياق آيه مورد بحث برمى آيد كه كلمه (من ) در جمله (من الذين اوتوا الكتاب ) بيانيه است نه تبعيضى، براى اينكه هر يك از يهود و نصارى و مجوس مانند مسلمين، امت واحد و جداگانه اى هستند، هر چند مانند مسلمين در پاره اى عقايد به شعب و فرقه هاى مختلفى متفرق شده و به يكديگر مشتبه شده باشند و اگر مقصود قتال با بعضى از يهود و بعضى از نصارى و بعضى از مجوس بود، و يا مقصود، قتال با يكى از اين سه طائفه اهل كتاب كه به خدا و معاد ايمان ندارند مى بود، لازم بود كه بيان ديگرى غير اين بيان بفرمايد تا مطلب را افاده كند.
(ترجمه و تفسیرها همه از تفسیر المیزان )
برای آیههای جهاد بروید به تبیان و جبهه جهادی منتظران خورشید
۳- اسلام دین رحمت است، تا زمانی که همه مسلمان باشند و نه بر دین دیگری، که تازه آن هم خودش مراتبی دارد. آیات ناسخ و منسوخ هم موضوع بسیار جالبی هستند در این دین، که نمونههایش در دو کتاب دیگر بزرگ "آسمانی" هم کم دیده نشده است. اینها را تناقض نمینامند، بلکه اقتضای زمان و پیشرفت. دست هر کسی هم برای تفسیر دلخواه باز است. میتوانید یک روز جهاد کنید که در قدرت هستید، یک روز تقیه کنید که در ضعف هستید، یک روز که قدرتتان کمی میچربد و میتوانید با قلدری پول از دیگران بگیرید هم به سراغ جزیه میروید. بستگی به فرقهتان هم دارد، که چه سودی و چه چشماندازی را ترسیم کند. دست در دست کفار راه برود و نفت به آنها بفروشد و موشک بخرد و بعد با همان موشک به جنگ کفار برود. البته در این میان، هر چیزی که کتاب بگوید عین اخلاق است. جهاد، تجارتی بسیار سودمند است برای خرید بهشت و گاهی هم ترک وطن است و تحمل دوری از دیار، تا "کسب علم" کنیم و روزی بازگردیم که جنگ با مسلمانان همسایه (که در حال حاضر کافر هستند) تمام شده باشد. چه کسی میتواند بگوید که این نوعی جهاد نیست؟
۴- نبود رهبری مشخص در جهان اسلام به تنهایی ضعف نیست. رهبری پاپ چه گلی به سر دنیا زده است که بخواهیم دو تایش را داشته باشیم؟ ولی به اینجا که میکشد، داشتن یک تصویر و تفسیر مشخص بسیار بهتر است تا فاجعهای که هر روز یک نفر احساس وظیفه کند و به جهاد برود. اقلا میدانیم که اسلام با دنیا در جنگ است یا شاید هم نیست. حالا ما ماندهایم و شمشیرهای نیمهآخته، که نمیدانیم بالاخره باید روی کسی بکشیم یا نه. ما ماندهایم و تفسیرهای گوناگون، که نمیدانیم زمان صلح و جنگ را چطور تشخیص دهیم. اصلا ما ماندهایم و دنیایی که میخواهیم با مفاهیم کهن بشناسیمش.
۵- کاملا بیربط و در همین حال مربوط: دین بر مزار اخلاق فاتحه میخواند.
قاتلوا الذين لا يومنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الكتب حتى يعطوا الجزيه عن يد و هم صغرون
ترجمه: با كسانى كه از اهل كتابند و به خدا و روز جزا ايمان نمى آورند و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده حرام نمى دانند و به دين حق نمى گروند كارزار كنيد تا با دست خود و بذلت جزيه بپردازند.
تفسیر:
اين آيات مسلمين را امر مى كند به اينكه با اهل كتاب كه از طوايفى بودند كه ممكن بود جزيه بدهند و بمانند و ماندنشان آنقدر مفسده نداشت كارزار كنند، و در انحرافشان از حق در مرحله اعتقاد و عمل، امورى را ذكر مى كند.
از آيات بسيارى برمى آيد كه منظور از اهل كتاب يهود و نصارى هستند، و آيه شريفه (ان الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصارى و المجوس و الذين اشركوا ان الله يفصل بينهم يوم القيمه ان الله على كل شى ء شهيد) دلالت و يا حد اقل اشعار دارد بر اينكه مجوسيان نيز اهل كتابند، زيرا در اين آيه و ساير آياتى كه صاحبان اديان آسمانى را مى شمارد در رديف آنان و در مقابل مشركين بشمار آمده اند، و صابئين همچنانكه در سابق هم گفتيم يك طائفه از مجوس بوده اند كه به دين يهود متمايل شده و دينى ميان اين دو دين براى خود درست كرده اند.
و از سياق آيه مورد بحث برمى آيد كه كلمه (من ) در جمله (من الذين اوتوا الكتاب ) بيانيه است نه تبعيضى، براى اينكه هر يك از يهود و نصارى و مجوس مانند مسلمين، امت واحد و جداگانه اى هستند، هر چند مانند مسلمين در پاره اى عقايد به شعب و فرقه هاى مختلفى متفرق شده و به يكديگر مشتبه شده باشند و اگر مقصود قتال با بعضى از يهود و بعضى از نصارى و بعضى از مجوس بود، و يا مقصود، قتال با يكى از اين سه طائفه اهل كتاب كه به خدا و معاد ايمان ندارند مى بود، لازم بود كه بيان ديگرى غير اين بيان بفرمايد تا مطلب را افاده كند.
(ترجمه و تفسیرها همه از تفسیر المیزان )
برای آیههای جهاد بروید به تبیان و جبهه جهادی منتظران خورشید
۳- اسلام دین رحمت است، تا زمانی که همه مسلمان باشند و نه بر دین دیگری، که تازه آن هم خودش مراتبی دارد. آیات ناسخ و منسوخ هم موضوع بسیار جالبی هستند در این دین، که نمونههایش در دو کتاب دیگر بزرگ "آسمانی" هم کم دیده نشده است. اینها را تناقض نمینامند، بلکه اقتضای زمان و پیشرفت. دست هر کسی هم برای تفسیر دلخواه باز است. میتوانید یک روز جهاد کنید که در قدرت هستید، یک روز تقیه کنید که در ضعف هستید، یک روز که قدرتتان کمی میچربد و میتوانید با قلدری پول از دیگران بگیرید هم به سراغ جزیه میروید. بستگی به فرقهتان هم دارد، که چه سودی و چه چشماندازی را ترسیم کند. دست در دست کفار راه برود و نفت به آنها بفروشد و موشک بخرد و بعد با همان موشک به جنگ کفار برود. البته در این میان، هر چیزی که کتاب بگوید عین اخلاق است. جهاد، تجارتی بسیار سودمند است برای خرید بهشت و گاهی هم ترک وطن است و تحمل دوری از دیار، تا "کسب علم" کنیم و روزی بازگردیم که جنگ با مسلمانان همسایه (که در حال حاضر کافر هستند) تمام شده باشد. چه کسی میتواند بگوید که این نوعی جهاد نیست؟
۴- نبود رهبری مشخص در جهان اسلام به تنهایی ضعف نیست. رهبری پاپ چه گلی به سر دنیا زده است که بخواهیم دو تایش را داشته باشیم؟ ولی به اینجا که میکشد، داشتن یک تصویر و تفسیر مشخص بسیار بهتر است تا فاجعهای که هر روز یک نفر احساس وظیفه کند و به جهاد برود. اقلا میدانیم که اسلام با دنیا در جنگ است یا شاید هم نیست. حالا ما ماندهایم و شمشیرهای نیمهآخته، که نمیدانیم بالاخره باید روی کسی بکشیم یا نه. ما ماندهایم و تفسیرهای گوناگون، که نمیدانیم زمان صلح و جنگ را چطور تشخیص دهیم. اصلا ما ماندهایم و دنیایی که میخواهیم با مفاهیم کهن بشناسیمش.
۵- کاملا بیربط و در همین حال مربوط: دین بر مزار اخلاق فاتحه میخواند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر