۱۳۹۳ خرداد ۲۴, شنبه

خلاصه تاریخ کشورهای شرکت کننده در جام جهانی برزیل: ۷- شیلی

منبع: ویکیپدیا





جمهوری شیلی، احتمالا نام خود را از یک شوخی گرفته است. «اینکا»ها به دره آنکونکاگوا برپایه نام «تیلی»، رییس قبیله پیکونچه که بر آن منطقه حکومت می‌کرد، شیلی می‌گفتند. داستان دیگری می‌گوید که دیلی نامگذاری، شباهت این دره با «دره کاسما» در پرو و وجود شهری به نام شیلی در آن ناحیه بوده است. نظریه‌های دیگر می‌گویند که در لهجه‌های بومی آمریکا، شیلی در معنایی نزدیک به انتهای دنیا، سرما، برف، گودترین نقطه زمین و نیز صدای پرنده‌ای به اسم تریله به کار رفته است.

ماپوچه‌ها، ساکنان اصلی مرکز و جنوب شیلی بودند. منبع: ویکیپدیا
۱۰هزار سال پیش، بومیان آمریکا (سرخپوست‌ها) در نواحی ساحلی و دره‌های سرزمینی ساکن شدند که امروزه شیلی نام گرفته است. سه تمدن عمده در شیلی شکل گرفت: در شمال، گروه‌هایی که صنعتگر بودند و تحت تاثیر تمدن‌های قبل از اینکا؛ کشاورزان تمدن آرائوکانیا که در مرکز و جنوب ساکن بودند؛ و تمدن شکارچی-ماهیگیر پاتاگونیا در جنوب. امپراتوری اینکا توانست بخش‌هایی از شمال شیلی را در دست بگیرد و قلعه‌هایی نیز بسازد، ولی نتوانست در آن ناحیه ساکن شود. «ماپوچه»ها، قبیله‌ای از تمدن آرائوکانیا، دو بار برابر «توپاک اینکا یوپانکویی» جنگیدند و آنها را به عقب راندند. آرائوکانیاها در زمان آمدن اسپانول‌ها، چیزی حدود یک میلیون نفر بودند و با وجود تلفات زیاد، چهارصد سال برابر متجاوزان ایستادگی کردند. از این رو آنها در شیلی به عنوان نماد میهن‌پرستی و اولین قهرمانان ملی معروفند.

فردیناند ماژلان، اولین اروپایی بود که به شیلی رسید. در سال ۱۵۲۰ او به قبیله پاتاگونیا برخورد کرد و به خاطر بزرگی جثه (قد متوسط ۱.۸۰ در مقایسه با ۱.۵۰ اسپانیایی‌ها) به آنها پاتاگون (پاگنده) لقب داد. ولی "کشف" شیلی معمولا به «دیگو د آلمارگو» نسبت داده می‌شود. فرانسیسکو پیزارو در ابتدا شلی را بی‌اهمیت دید و برای طلاهای اینکاها به پرو رفت، ولی دستیارش آلمارگو با چندصد سرباز توانست به راحتی بر بومی‌ها غلبه کند و شهر «سانتیاگو اکسترمادورای جدید» را در سال ۱۵۴۱ بنا نهد، که اکنون به نام سانتیاگو د شیلی می‌شناسیمش. «والدیویا» اولین فرمانده «فرمانداری کل شیلی» شد که زیر نظر پرو و در نهایت زیر نظر اسپانیا اداره می‌شد. این کشور تا قرن هجدهم فقیرترین مستعمره اسپانیا حساب می‌شد.

جنگ استقلال شیلی، همزمان با حرکات استقلال‌طلبانه سایر کشورهای آمریکایی و به دنبال چیره شدن ژوزف بناپارت بر پادشاه اسپانیا آغاز شد. ولی دو دستگی، باعث شد که این حرکت به جنگ خانگی بین استقلال‌خواهان و سلطنت‌خواهان تبدیل شود. جنگ استقلال، کشمکشی در طبقه‌های بالای جامعه بود، ولی نیروهای هر دو طرف را بومی‌های آمریکا و دورگه‌ها تشکیل می‌دادند. استقلال شیلی به سه مرحله تقسیم می‌شود:

جمهوری قدیم، از ۱۸۱۰ تا ۱۸۱۴ به رهبری خوزه میگل کاررا.  این حرکت ابتدا با ایده خودمختاری آغاز شد و سپس خواسته آنها به استقلال کامل تغییر یافت.
بازپس‌گیری، از ۱۸۱۴ تا ۱۸۱۷ که اسپانیا دوباره توانست سرزمین‌های از دست رفته را (در آمریکا و اروپا) به زیر سلطه درآورد. مانوئل رودریگز نماد ملی مقاومت برابر اسپانیایی‌ها در این دوره شد.
ملت جدید، که در سال ۱۸۱۷ و با پیروزی «خوزه د سن مارتین» به کمک «برناردو او هیگینز» برابر ارتش اسپانیا در کوه‌های آند آغاز شد و منجر به اعلام استقلال در سال ۱۸۱۸ گشت. 

قانون اساسی ۱۸۸۳ شیلی، چکیده تفکرات
دیگو پورتالس بود. منبع: ویکیپدیا
«دیگو پورتالس» از سال ۱۸۳۰ تا ۱۸۳۷، مرد پشت صحنه اداره شیلی بود. او یک "جمهوری اتوکراتیک" بنا کرد و توانست حمایت و رضایت بازرگانان، زمین‌داران، سرمایه‌گذاران خارجی، کلیسا و ارتش را جلب کند. او خود را آگنوستیک می‌دانست و می‌گفت که به خدا اعتقادی ندارد ولی معتقد به کلیساست. او کلیسای کاتولیک را پایه‌ای برای درستکاری، قانونگرایی، کنترل جامعه و ثبات می‌دید. او در سال ۱۸۳۳ قانون اساسی شیلی را نوشت که تا ۱۹۲۵ معتبر ماند. دوره سی ساله قدرت پورتالس، به نام دوره محافظه‌کاری خوانده می‌شود.

در دوره لیبرال (۱۸۹۱-۱۸۶۱) قدرت حکومت مرکزی بیشتر شد و کشور توانست بخشهایی از پرو و بولیوی را بگیرد و سی درصد به وسعتش اضافه کند. در این دوره، کلیسا قدرت خود را از دست داد و قوانینی وضع شد که نقش کهنه کلیسا در زندگی را به عهده دولت می‌گذاشت، مثل ثبت تولد و ازدواج. خوزه مانوئل بالماسدا با رسیدن به ریاست جمهوری، سعی کرد که قانون اساسی را تغییر دهد و حکومت دیکتاتوری تشکیل دهد. کنگره، او را برکنار کرد و این درگیری‌ها تبدیل به جنگویکیپدیا داخلی ۱۸۹۱ شد. او به سفارت آرژانتین پناهنده شد و آنجا خودکشی کرد.

از ۱۸۹۱ تا ۱۹۲۵ شیلی به صورت خاصی از پارلمانی اداره می‌شد. مجلس، توانایی مطلق داشت و دولت را اداره می‌کرد. از سوی دیگر، نمایندگان مجلس هم از نخبگان دستچین شده بودند. ولی در مقایسه با چیزی که قرار بود به سر شیلی بیاید، این دوره سرشار از ثبات دمکراتیک بود. آرتورو آلساندری پالما شیوه تازه‌ای برای به دست گرفتن قدرت پیدا کرد. او به طور مستقیم مردم را خطاب می‌کرد و با شعار "پیشرفت برای جلوگیری از اقلاب"، رای طبقه متوسط را جمع کرد و رییس جمهور شد. آلساندری لیبرال، با مجلس محافظه‌کار درگیر شد و با پشتیبانی مردم و دو کودتای ارتش، قانون اساسی جدید را در سال ۱۹۲۵ به تصویب رساند. او قدرت زیادی در دستان رییس جمهور قرار داد و باعث چند کشتار جمعی بزرگ در کشور شد. حزب رادیکال از سال ۱۹۳۲ به مدت بیست سال قدرت مطلق را در دست گرفت.

سالوادور آلنده گوسنز در سال ۱۹۷۰ برنده انتخابات ریاست جمهوری شد. او عضو حزب سوسیالیست بود و رهبری ائتلاف احزاب سوسیالیست‌، کمونیست‌، رادیکال‌، سوسیال-دمکرات، دمکرات-مسیحی و جنبش اتحاد مردمی را بر عهده داشت. در نهایت به رغم فشارهای بسیار زیاد ایالات متحده بر مجلس شیلی، آلنده با ۱۵۳ رای برابر ۳۵ رای آلساندری برنده انتخابات شد. از جمله برنامه‌های آلنده، کوتاه کردن دست آمریکا از مس شیلی و ملی‌کردن آن، بهبود بخشیدن حقوق کارگران، ادامه اصلاحات ارضی، تبدیل اقتصاد ملی به سه بخش عمومی و مختلط و خصوصی بود. آمریکا به سرعت نارضایتی خود را اعلام کردو تحریم‌هایی علیه شیلی وضع نمود.

کارگران شیلیایی در حمایت از آلنده، انتخابات سال ۱۹۶۴. منبع: ویکیپدیا

با وجود موفقیت‌های اولیه، فقط سه سال بعد از انتخاب آلنده نرخ تورم به ۸۰۰درصد رسید و اقتصاد شیلی زیر فشار آمریکا و سی‌.آی‌.ای از یک سو و کا‌.گ‌.ب از سوی دیگر به سوی نابودی رفت. اعتصاب عمومی در شیلی، فضا را برای کودتای ژنرال آگوستو پینوشه اوگارته (که طبق مدارک سی‌آی‌ای از همان سال ۱۹۷۰ کاندیدای آنها برای به دست گیری قدرت بود) آماده کرد. در سال اول حکومت او، ۷۲ نفر به دست "کاروان مرگ" کشته شدند و در طول حکومتش، اقلا دو هزار نفر اعدام و ۳۰هزار نفر زندانی و شکنجه شدند. پینوشه همه آزادی‌های مدنی را لغو کرد و برنامه‌های آزادسازی، مقررات‌زدایی، خصوصی‌سازی و قطع کمک‌های اجتماعی را به شدت پیگیری کرد. نرخ تورم در یک دوره هشت ساله از ۵۰۰ به ۱۰ درصد سقوط کرد.

استادیوم ملی شیلی در کودتای ۱۹۷۳ پینوشه به عنوان بازداشتگاه، شکنجه‌گاه و قتلگاه مخالفان استفاده می‌شد. منبع: ویکیپدیا

طبق قانون اساسی شیلی، در سال ۱۹۸۸ رفراندومی برگزار شد که انتخاب کنندگان می‌توانستند کاندیدای پیشنهادی شورای حکومت نظامی را قبول یا رد کنند. پینوشه رای نیاورد و پاتریسیو آیلوین آغاز دوران دموکراتیک در شیلی را رقم زد.

 اتحادیه فوتبال شیلی، در سال ۱۸۹۵ و توسط روزنامه‌نگاری به نام دیوید اسکات پایه‌گذاری شد و در سال ۱۹۱۴ به فیفا پیوست. فدراسیون فوتبال شیلی در در سال ۱۹۱۷ تشکیل شد و کنترل فوتبال کشور را در دست گرفت. شیلی به دلیل وجود دو تشکیلات موازی فوتبالی، از فیفا اخراج شد. در سال ۱۹۲۶ این دو تشکیلات در هم ادغام شدند و فدراسیون فوتبال شیلی دوباره به عضویت فیفا درآمد. فدراسیون، مسوول اداره دو اتحادیه فوتبال حرفه‌ای و آماتور در کشور است. فوتبال حرفه‌ای در دو لیگ برتر و دوم برگزار می‌شود. دسته‌های سوم و چهارم، رقابت‌های رده پنجم و لیگ‌های منطقه‌ای زیر نظر اتحادیه آماتور اداره می‌شود.

تیم شیلی یک بار به رتبه سوم جام جهانی رسیده است، در سال ۱۹۶۲ و در کشور خودش. ولی تیم امسال شیلی را قوی‌ترین تیم تاریخ این کشور می‌دانند. فقط پنج بازیکن این تیم (از جمله دو دروازه‌بان) در شیلی بازی می‌کنند و تجربه جهانی خوبی دارند. حتی با داشتن بازیکنانی مثل سانچز و ویدال، من شانس زیادی برای این تیم نمی‌بینم.

استادیوم ملی شیلی، بزرگترین استادیوم این کشور با گنجایش ۴۷هزار نفر. منبع: ویکیپدیا

این نوشته ترجمه‌ای بود از : تاریخ و فوتبال شیلی در ویکیپدیا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر